بسم الله الرحمن الرحیم
همونطور که در مقاله ویژگی های اصحاب المهدی علیه السلام عرض شد :یکی از ویژگی های بنیادین واساسی آنان “خلوص” است .انشاالله درمقالات بعدی ،درخصوص این اصل، روایات وآیات کریمه ای را مورد تدبر قرار می دیم ولی فعلا متن بسیار موثر وجانبخشی از سخنرانی آیة الله قرهی دام ظله راتقدیم می کنم وبرای توفیق نیل به این حقایق هم ازدوستان عزیزدرخواست دعای مخصوص دارم:
حقیقت عمل برای خدا
پروردگار عالم به واسطه یک خصلت خوب خصّیصین خود، چنان درجه ای به آنها مرحمت میکند که براساس روایات شریفه، فردای قیامت اهل عالم به این مقامات عالی که این بندگان خاصّ خدا به دست آوردهاند، غبطه میخورند.این خصوصیّتی است که اگر در کسی پیدا شود، خدا او را هم در دنیا عزیز میکند و هم در آخرت. چنان مقامی به او مرحمت میکند که در باور خود او هم نمیگنجد. آن خصوصیّت این است که انسان حقیقت عمل برای خدا را بداند. حقیقت عمل برای خدا این است که انتظار تمجید، تشکّر و سپاس از خلق را نداشته باشد. آنقدر خدا به واسطه این عمل، به او لطف و محبّت میکند و درجه میدهد که به فرمودهی آیتالله العظمی سلطانآبادی بزرگ(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، اوّلین خصوصیّتی که بلاشک در دنیا به آن میرسد، این است که پروردگار عالم چشم او را به حقایق باز میکند. هرکه چشمش به حقایق باز شد، دیگر انتظار از مردم برای او کنار میرود و قرب حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام برای او بهوجود میآید. اصلاً حقیقت اخلاص همین است. وجود مقدّس و منوّر خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند:
إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً
برای هر حقّی حقیقتی هست،
وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَةَ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یَحْمَدَ عَلَى شَیءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ
و بنده خدا بهواسطه حقیقت اخلاص به جایی میرسد که دیگر دوست ندارد او را به واسطه عملی که دارد برای خدا انجام میدهد، تمجید کنند. اصلاً شاید نه تنها از تمجید دیگران به رنجش درآید، بلکه حتّی احساس کند تمجید دیگران یعنی اجر و مزد او برای امر دنیاست. عارف بزرگوار، حکیم عظیمالشّأن، ملّا هادی سبزواری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میفرمودند: وقتی انسان تمجید میشود، احساس میکند که دیگر مزدش را گرفته است. اولیاء از تمجید وحشت دارند؛ چون میترسند که یک موقعی پروردگار عالم بگوید: به واسطه این تمجید، مزدت را گرفتی. البته این به این معنا نیست که اگر تمجید شدند، مزد گرفته شده باشد امّا خودشان اینگونه هستند و خوششان نمیآید. چون کسی که برای خدا کار کرد، دیگر فقط خودش را میخواهد، نه غیر را. پس اگر تمجید و ستایش یا اجر و مزدی هم باشد، باید از ناحیه خودش باشد. این خصوصیّت مخلصین عالم است. آیا میشود کسی برای خدا کاری را انجام دهد و انتظار تمجید از دیگران هم داشته باشد؟! معلوم است چنین کسی نفهمیده اخلاص چیست!
آیتالله العظمی اراکی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) علّت رسیدن امام راحل(اعلی اللّه مقامه الشّریف) به این مقام را اینطور تبیین فرمودند که این مرد الهی ولو به یک لحظه، انتظار تمجید از کسی را نداشت. اصلاً حقیقت اخلاص این است. پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: برای هر حقّی حقیقتی است و بنده خدا به حقیقت اخلاص نمیرسد مگر این که دوست نداشته باشد در برابر کاری که برای خدا انجام میدهد، تمجید شود. آنوقت است که پروردگار عالم چنان درها را برای او باز میکند و چنان لطفش را شامل حال او میکند که اوّلین حال او این است که در این دنیا چشمش باز میشود. آنقدر مهم است که انبیاء الهی، آن هم انبیاء عظام به خصّیصین خودشان این تذکار را میدادند. ابوثمامه بیان میکند:
قَالَ الْحَوَارِیونَ لِعِیسَى (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام): یا رُوحَ اللَّهِ مَنِ الْمُخْلِصُ اللّهِ
از عیسیبن مریم(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) سؤال کردند: ای روحالله! مخلص پروردگار عالم کیست؟ فرمودند:
الَّذی یَعَمَلُ اللّه لا یُحِّبُ أَنْ یَحْمَدُهُ النَاسُ عَلَیهِ
آن کسی که عمل را فقط برای خدا انجام میدهد و اصلاً دوست ندارد که دیگران او را ستایش کنند «أَنْ یَحْمَدُهُ النَاسُ عَلَیهِ». دیگر از بهبه و آفرین دیگران تنفّر دارد؛ چون میترسد گفتن این آفرینها او را فریب داده، مغرور و بیچارهاش کند. لذا فقط و فقط میخواهد عملش برای خدا باشد.
رسیدن به مقام محمود
اولیاء الهی دو سه نکته راجع به عمل لله و حمد خدا بیان کردهاند، یکی این که فرمودند: اگر کسی خدا را فقط برای خودش عبادت کند و امر خدا را به عنوان تکلیف انجام دهد، بداند و یقین داشته باشد همانگونه که ذوالجلال و الاکرام محمود است، او را هم به مقام محمود میرساند. اولیاء الهی میگویند: یک دلیل این که نماز شب، انسان را به مقام محمود میرساند، این است که انسان در نماز شب تنهاست و کسی نیست، خودش هست و خدای خودش. هر چقدر در نماز شب حال داشتی، دلیل اخلاص توست. چرا؟ چون دیگر آنجا کسی نیست که به انسان بهبه بگوید. اگر اخلاصت در نماز شب بالا رفت و دیگر انتظار حمد و تشکّر دیگران را نداشتی – که هم پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: «لا یُحِّبُ أَنْ یَحْمَدُهُ» و هم عیسیبن مریم (علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «لا یُحِّبُ أَنْ یَحْمَدُهُ النَاسُ عَلَیهِ» – خدا تو را به مقام محمود میرساند«عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ چون خود خدا محمود است و ما حامد و حمدکنندهایم. لذا خصوصیّت کار برای خدا این است.
مرحوم آیتالله نخودکی اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: مقام محمود این است که خود خدا از انسان تشکّر کند – این حرف بسیار بزرگی است – آنوقت خدا آنچه که متعلّق به خودش است، به بندهاش میدهد. یکی این که مسجود ملائکهالله میشود، همانگونه که ما خدا را سجده میکنیم، «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا».
چه کسی مسجود ملائکه خداست؟ مخلصین عالم، آنها که انتظار تشکّر و حمد و سپاس از خلق را ندارند. آنوقت است که پروردگار عالم خودش تشکّر میکند و میفرماید: من راضیم، همانگونه هم تو را راضی میکنم «ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» این مقام محمود است! اخلاص در حقیقت این است: انسان به جایی برسد که هرگز نگوید: من بودم این کار را کردم، پس چه شد؟ چرا کسی تشکر نکرد؟! اصلاً اولیاء خدا تنفّر دارند از این که دیگران کار الهیشان را بفهمند. اگر کسی اینطور شد، ببیند چه اوجی میگیرد! لذا مخلصین عالم خصایصی دارند که یکی از آنها همین است. آنوقت دائم اوج میگیرند و دارای خصایص بسیار عالی میشوند.
علائم مخلصین
1- قلب سلیم
پیغمبر اکرم، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در روایتی چهار علامت مخلصین را بیان فرمودند. فرمودند: «عَلَامَةُ الْمُخْلِصِ فَأَرْبَعَةٌ». اولین علامت این است: «یَسْلَمُ قَلْبُهُ»، قلب سلیم دارد! قلب سلیم یعنی قلبی که تسلیم پروردگار عالم است و هر چه ذوالجلال و الاکرام میگوید، انجام می دهد.
سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن مرجع بزرگوار، علم الهدی، شاگرد حضرت شیخنا الأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) راجع به استاد بزرگوارشان، حضرت شیخنا الأعظم میفرمایند: ایشان تسلیم محض اوامر خدا و امام زمان (صلوات اللّه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) بودند و قلبشان را برای خدا و امر خدا خالی کرده بودند.
کسی که قلبش، قلب سلیم باشد، مگر اجازه میدهد فکر گناه در این قلب بیاید؟! مگر اجازه میدهد لحظهای خطا در این قلب بهوجود بیاید؟! قلبی که تسلیم خدا شد، دیگر حرم خداست، «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ». مخلصین عالم، حریم پروردگار عالم را به گناه آلوده نمیکنند و إلّا مخلص نیستند. این اوج است.
سیّد مرتضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت عظمی میفرمایند: آقا جان ما، حضرت شیخنا الأعظم(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) فرموده بودند: هر که میخواهد قلبش تسلیم خدا شود، باید در مرحله اوّل تسلیم ولیّ و حجّت خدا شود.
قلبی که تسلیم خدا شد، اوج می گیرد، حرم خدا میشود، مرکز معرفتالله و حکمت میشود و وقتی قلب، مرکز حکمت شد، «وَ انْطَلَقَ بِهَا لِسَانُهُ»، حکمت به لسانش جاری میشود. لذا ایشان میفرمودند: اولیاء خدا تسلیم اوامر حجّت خدا، مولایشان، امام معصوم(علیه الصّلوة و السّلام) هستند و در غیابشان هم تسلیم اوامر ولیّ خدا هستند.
همانگونه که خود سیّد مرتضی و سیّد رضی(اعلی اللّه مقامهما الشّریف)، این دو آیت عظمای خدا، مطیع محض حضرت شیخنا الأعظم(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) بودند.
بزرگان می گویند: آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، جزء آخرین شاگردان آیت الله قاضی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بود. ایشان دیرتر آمد امّا گوی سبقت را از دیگران ربود و اوج گرفت. یک دلیل این بود که مطیع محض بود و قلبش را تسلیم ولیّ خدا کرده بود.
قلب مخلصین عالم، قلب سلیم است؛ یعنی تسلیم امر خدا است، در آن گناه نیست، در آن اطاعت از اوامر خدا و اطاعت از اوامر حجّت خدا و ولیّ خداست. این اوّلین خصوصیت مخلصین است، «یسْلَمُ قَلْبُهُ». لذا خدا هم اوج میدهد. دیگر به سنّ و سال و این که سبقهای هم نداری، کاری ندارد. آسیّد هاشم حدّاد(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آنچنان به اوج میرسد که بعد از آن گاهی فقیهانی از محضر او بهره میبردند. ما این را دیدیم و لمس کردیم. وقتی امام المسلمین، رهبر بزرگوار(حفظه اللّه تبارک و تعالی)، خودش را تسلیم اوامر امام(اعلی اللّه مقامه الشّریف) کرد و بیشتر از دیگران تسلیم بود، خدا هم ایشان را اوج داد.
2- تسلیم بودن اعضا و جوارح
جدّی چه کسانی مخلص هستند؟ چطور می شود مخلصین عالم را شناخت؟ دومین علامت مخلصین، این است: پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) میفرمایند: «وَ تَسْلَمُ جَوَارِحُهُ» اعضاء و جوارحشان تسلیم اوامر خداست. دیگر گوش خدایی است. زبان، خدایی است. چشم، خدایی است. دیگر آنها اذنالله، لسانالله و عینالله میشوند؛ چون تسلیم خدایند. وقتی کسی مرکز فرماندهی یعنی قلبش را به خدا سپرد، صددرصد دیگر اعضاء و جوارحش را هم به خدا میسپارد و تسلیم خدا میشود. دیگر تسلیم نفس امّاره و شیطان نیست. آنوقت چشمی که تسلیم خدا شد، چه نبیند؟! گوشی که تسلیم خدا شد، چه نشنود؟! عرض کردیم وقتی مرحوم آشیخ رجبعلی خیّاط(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، از آن معرکه گناه – از درخواست آن دختر جوان – فرار کردند، ثمره فرار ایشان این شد که دیگر با چشمشان چیزهایی می دیدند که دیگران نمیدیدند. چشمت را از گناه بدوز و از آن دور کن، حاصل این است که چشمت خدایی میشود. اعضاء و جوارحت را تسلیم خدا کن، آنوقت امام زمان بین میشوی. عزیزان! صددرصد، شکّی در این نیست که هرگز چشم گناهبین، امام زمان بین نمیشود – این را به عنوان کد به ذهنتان بسپارید- مگر انسان توبه کند، استغفار کند و چشمش را با اشک بشوید. شستشوی این عضو هم فقط با اشک است. انسان نیمه شب بلند شود، ناله کند، فغان کند، با آقا جان صحبت کند، عذرخواهی کند. بگوید: بنا بود با این چشم جمال شما را ببینم، امّا به گناه مبتلا شدم. آقا جانم! میخواهم اعضاء و جوارح را تسلیم اوامر شما کنم. چشم خدابین گناه نمیکند و تسلیم خداست. عزیزان! به خصوص شما جوانهای عزیز و فرزندان عزیزم! شما زودتر میتوانید آقا جانتان، مولا را ببینید. به شرط این که این اعضاء و جوارح را تسلیم او کنید. آنوقت مخلص میشوید.
عرض کردیم اوّلین چیزی که اولیاء گفتند این است که مخلص چشمش باز میشود. وقتی چشم باز شد، مولا جان را میبیند. معلوم است کسی هم که آقا جان را دید، دیگر این عشقبازی بین خودشان است، مثل اینهایی که دکّان و بازار میزنند، نیست، خلوتش مال خودش است. اصلاً آقا دوست ندارد کسی از این خلوت با خبر شود. وقتی اعضا و جوارح تسلیم آقا شدند، تسلیم فرامین خدا شدند، خدا هم حجّتش را میآورد، میگوید: بیا سرباز حجّتم شو، بیا محضر حجّتم بنشین! کسی که گناه نکند، خطا نکند، اختلاس نکند، قلم او بیخود و بیجهت نرود، دست او در دست امام زمان(صلوات اللّه علیه و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) میرود. زبانی که گناه نکند، غیبت نکند، تهمت نزند، مواظبت کند، مراقبه کند، میتواند با مولا همکلام شود و با آقاجانش حرف بزند و آقا جان هم اجازه بدهد با او حرف بزند. گوشی که لهو نشنید، این ترانهها و موسیقیهای مبتذل را نشنید، غیبت و تهمت نشنید و مراقبت کرد، نوای ملکوتی آقاجانش را میشنود. لذا دومین علامت «وَ تَسْلَمُ جَوَارِحُهُ» است.
3-خیر رسانی به مردم
سوّمین خصوصیّت مخلصین این است: «وَ بَذَلَ خَیرَهُ». معلوم است وقتی قلبی، قلب سلیم شد و اعضا و جوارح در اختیار خدا قرار گرفت، حتماً خیرش به دیگران میرسد. بذل میکند، بخشش میکند، دست دیگران را میگیرد، مراقبه میکند، مواظبت میکند. خیرش این است که وقتی یکی دارد به سمت گناه میرود، با زبان جلویش را میگیرد. دلسوزی میکند اگر یک موقع کسی مشکل مادّی دارد، یک طوری رفعش کند. اگر خودش هم نمیتواند، به دیگری میگوید؛ چون برای خدا است، آن لسان نافذ میشود.
لذا خیرش به دیگران میرسد. دست یک عدّه را میگیرد و به سمت خدا و به سمت خوبیها میآورد. خوبیها را بذل و بخشش میکند، قلب ها را به سمت خدا دعوت میکند، دگرگون میکند، خدایی و الهی میکند. دست خیر دارد، دست دیگران را میگیرد. اگر مشکل اقتصادی دارند، مشکلشان را رفع میکند.
4- شر نرساندن
این روایت شریف عجیب است! چهارمین خصوصیّت مخلصین این است: «وَ کَفَّ شَرَّهُ» دیگر کسی به واسطه او اذیّت نمیشود و در امان است. بدی نمیکند و بدی کسی را نمیخواهد. عزیزان! وقتی تسلیم خدا نباشیم، کار به جاهای بد کشیده میشود. گاه شنیده میشود مجلسی، مجلس گناه میشود. امّا وقتی خدایی شدی، شرّت به کسی نمیرسد. تو عامل گناه نمیشوی، دیگران را اذیت نمیکنی. این خصوصّیت مخلصین در عالم است. اگر بتوانیم این چهار خصلتی را که نبیّ مکرّم محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند، داشته باشیم و رعایت کنیم، دیگر به مقام مخلصین عالم رسیدیم. چون اینها علامت مخلصین است. البته علامات دیگری هم دارد که به فضل الهی عرض خواهیم کرد.
السّلام علیک یا مولای، یا بقیه الله
سر بر دامن مولا
آقاجان! میشود کاری کنی ما تسلیم شما شویم؟! میشود یک نگاهی به ما کنی؟! نگاه بعضیها عجیب روی افراد اثر گذاشته، چون نافذالعین بودند، آقاجان! دیگر چه کسی بهتر از شما؟ قلب ما را دگرگون کن، عوضمان کن، یک حال دیگری پیدا کنیم.
آقاجان! گاهی خجالت میکشم دیگر اسم شما را بیاورم؛ چون میبینم اعضا و جوارحم تسلیم شما نیست و برعکس، خودم را بدبخت کردم. اعضا و جوارحم را تسلیم نفس امّاره و شیطان کردم. آقاجان! یک کاری کن برگردم.
عرض کردیم هرشب دقایقی را با آقا حرف بزن. وقتی برق ها خاموش شد و میخواهی بخوابی، تنهای تنها با آقاجان خلوت کن و حرف بزن. آقاجان خیلی دوست دارد – این را دائم تکرار میکنم چون از بزرگان شنیدم. نمیدانید چقدر آقاجان دوست دارد ما با او حرف بزنیم. علاقه عجیبی دارد و میشنود.
آیتالله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، کنز خفی الهی میفرمودند: گاهی لحظهای که انسان خوابش میبرد، احساس میکند خیلی آرام است. عجیب است دیگر فرق کرده. ایشان میفرمودند: گاه آن لحظه، خود آقا سر انسان را به دامن میگیرد. خیلی دوست دارد. هر شب تمرین کن با آقا حرف بزن تا عادتت شود، آنوقت ببین چه میشود.
امشب که میخواهی با آقا حرف بزنی، بگو: آقاجان! من خودم نمیتوانم. یک نگاهی کن قلبم تسلیم شود. یک نگاه کن اعضا و جوارحم تسلیم شود. آقاجان! مولای من! آقای من! یک کاری کن من هم عوض شوم. من هم تسلیم شوم. خجلم، امّا به خودت قسم دوستت دارم. الحمدلله میدانم هنوز این حبّ از قلبم بیرون نرفته. گمانم جای امیدواری هست برگردم. آقا جان! ظاهراً میخواهی من برگردم. این که یک مواقعی با همه گناههایی که اعضا و جوارحم انجام داده، قلبم تا اسمت را میشنود به لرزه در میآید و اسم قشنگت من را بیخود میکند، معلوم میشود هنوز دوست داری من برگردم و جای امیدواری هست.
السّلام علیک یا بقیه اللّه