باعرض تبریک به مناسبت میلاد مقدس بانوی بزرگ تاریخ، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، ونیز آغاز دهه فجر و فرج امت اسلام
(قسمتی از مطالب پیشین این مقاله پیرامون این سخن بوده است که: معلوم نیست مقام حضرت زینب سلام الله علیها از انبیای اولوالعزم الهی کمتر باشد؛ یک دلیل ما با توجه دراین حدیث مشهور نبوی .ص. ست که : “علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل”، وما می دانیم که یکی از انبیای بنی اسرائیل، حضرت موسی بوده که ایشان افضل انبیا بعد از حضرت خاتم.ص. است . همچنین می دانیم که حضرت زینب سلام الله علیها مسلما عالی ترین مصداق علمای امت است وبلکه صاحب همان علم لدنی ست که استاد موسی (خضر.س.) داشته است؛ چنانکه امام سجاد علیه السلام فرمود” انت بحمدالله عالمة غیر معلمه…” البته دلائل مهم دیگری هم در آن مقاله ذکر کرده ایم که به علت مفصل بودنش، دراین جا صرف نظر می شود. اما در پایان آن مقاله)
شباهت حضرت موسی و زینب کبری سلام الله علیهما
…ازحسن قضا می بینیم که این دوشخصیت عظیم القدر،درحوزه ی رسالت وماموریتشان شباهت های کلی جالبی دارند هرچندکه نوع رفتار این دوبزرگوارتفاوتهایی دارد وما درهمین تفاوتهاست که ارتفاع عظمت هریک را تشخیص می دهیم: هردوشخصیت دربرابرامپراتورمستبد وسفاک زمان خود قرارداشتند وهردونیز با توحیدوصلابت وسیاست الهی خاصی که داشتند موجبات فروریزی حکومت آن ها وبلکه ریشه کن کردن ریشه ی تفکرآن ها درتاریخ را فراهم ساختند .موسی تفکر وسلوک فراعنه را وزینب کبری ایده وبرنامه ریزی های خطیرآل امیه را مهارومغلوب کردند .حضرت موسی دراین ماموریت الهی معجزات بزرگی چون معجزه عصا دردست داشت و زینب کبری بامعجزه بیا ن خود واردشد.اکنون دقت وتامل بفرمایید چه تفاوتهایی درنوع رفتار این دوشخصیت معصوم وجوددارد:
برخی تفاوت ها
1ـ اولاتوجه کنیم که حضرت موسی ،مرد بود آن هم مردی بسیارنیرومند ودرعین حال ،چنان که ازآیات قرآن کریم به وضوح معلوم می شود ایشان پروای زیادی ازحضوردرکاخ فرعون داشتند “ولهم علی ذنب فاخاف ان یقتلون” هرچند این ترس ایشان ازمرگ ،به خاطربنی اسراییل وبی صاحب شدن آنان بودامااین مساله درمورد حضرت زینب هم به شدت وجود داشت وبه اصطلاحِ فراعنه ی امروز: گزینه ی قتل ،روی میزبود.چنان که ازهمان ابتدای اسارت هم دایم این تهدیدمطرح می شد ولیکن هیچ گاه کوچک ترین کلمه ای که ناشی از مرگ هراسی ایشان یا خاندان امام وجود داشته باشد پیدا نمی کنیم بلکه به عکس ،وقتی ابن زیاد می خواست امام سجاد رابه شهادت برساند وحضرت زینب ،خودراسپر ایشان ساخته وفرمودند اگراورامی خواهی بکشی ابتدا مراباید بکشی !؛ امام سجاد عمه رابه سکوت دعوت کرده وخودخطاب به ابن مرجانه فرمود: اباالقتل تهدّدنی؟…آیامیخواهی مرا با کشته شدن بترسانی؟مگرنمی دانی کشته شدن عادت ما ست وکرامت ما درشهادت است؟!! …. پس تفاوت اول دراین شد که حضرت زینب هیچ گونه هراسی از مرگ نداشتندولوآنکه ترس شان برای دیگران باشد.
2- دوم آن که جناب موسی با همه معجزاتی که داشت امابازهم چنان که گفتیم نسبت به این ماموریت خطیر نگرانی های اساسی داشته وازخداوندمتعال درخواست کمک های بیشتری می کرد تاحتی المقدورتضمین های قوی تری برای سلامت وموفقیت خودپیداکند .فهرست کلی این درخواست ها چنین است : خداوندا به من:
- شرح صدرعطا کن
- کارمراآسان ساز
- گره اززبانم بگشای تا دقیقا حرف مرا بفهمند
- وزیری دراین کاربرایم قراربده
- آن وزیر از خانواده خودم باشد.
- اوهمان برادرم هارون باشد.
- به وسیله او پشت مرا محکم کن.
خداوندنیز می فرماید:ما خواسته هایت را برآورده کردیم وپیش ازین هم برتومنت های دیگری داشتیم (درسوره طه چند نمونه از فریادرسی هاومحبت های مخصوص خداوند نسبت به موسی رایادآورمی شود )وسپس این بشارت را می دهد که گذشته ازهمه ی این امکانات وتسهیلات “خودمن نیزهمراه با توخواهم بود! می شنوم ومی بینم!” یعنی کل عملیات ،زیر نظرخداوندوتحت فرماندهی وهمراهی اوست!
اما درمورد حضرت زینب: می دانیم که ایشان نه تنها وزیر ویاوری نداشتند تاپشت وپناه شان شود بلکه داغ پنج برادر وفرزندانشان ودرمجموع داغ هیجده تن از خانواده عزیزشان وتاثرسنگین شهادت بهترین یاران را به دوش می کشیدندوازطرفی خود وخانواده شان هم درچنگال سفاک ترین دشمنان به عنوان اسیران دربند قرارداشتند.پس اولا شرایط روانی وبیرونی این دو قابل مقایسه نیست .اما مطلب شگفت انگیزی که واقعا حیرت آوراست این که وقتی ماگفتارورفتار زینب کبری بعدازعاشورا، را مروررمی کنیم نه تنها هیچ گونه نگرانی ازآینده ومشکلات پیش رو نمی بینیم ونه تنها کوچکترین کلمه ای که برشکایت یاحتی بردرد دل کردن ایشان باخدا یابادیگران دلالت داشته باشد پیدانمی کنیم بلکه درهمان مناجات شام عاشورای ایشان هم هرچه نگاه میکنیم هیچ نشانی از آن مصیبتِ بنیان سوز به چشم نمی آید وانگارنه انگارکه چنین حادثه عظیمی برای ایشان روی داده است! وهنگامی که ازایشان می خواهند دیدگاه ودریافت خودنسبت به آن واقعه رابیان کند دریک جمله تاریخی می فرماید:مارأیت الا جمیلا!! …این مسلما تحلیل معقول دیگری را برنمی تابد جزاین که :زینب سلام الله علیها به عنوان دختر امام الموحدین و دختر «فاطمه»: آن بانویی که ازهمه ی ماسوی الله بریده ومنقطع بود ؛(خود اونیز) دراوج قله توحید وبه تمام معنا فانی فی الله بوده است. همچنین دراثرهمین توحید بی مانند مکتب اهل بیت است که زینب به عنوان شاگرداول این مکتب هنگامی که دربرابرفرعون زمان خودقرارمی گیرد با ادبیات کاملا فاتحانه ودرغایت صلابت ،سخن خود را ابتدا با “حمدوسپاس !” ازخداوندمتعال آغازکرده وسپس ازموضع روانی کاملا مقتدرومسلط، به نکوهش امپراتورزمان می پردازد واورابه جای آن که به رسم معمول “امیرالمومنین” خطاب کند یا لااقل کنیه ی اوراصدابزند ،به نام کوچکش:”یزید”خوانده وبلکه درخطاب بسیار شکننده ومعناداردیگری”یاابن الطلقا”می خواندش! وآن گاه با حشمت وکبریای ویژه ای خطاب به وی می فرماید:”
اگرمصیبت های روزگاربامن چنین کرده که ناگزیر ازتکلم باتوشده ام لیکن من تورابسیارکوچک می شمرم وتورابسیار خواهم کوفت وفراوان “توبیخ “خواهم کرد!”
دراینجا این تفاوت مهم درمیان ماموریت آن دوبزرگوار رانیز درنظربیاورید که:خداوند متعال، صرفا ازموسی خواسته بود که به نزد فرعون رفته وباکمال نرمش ، فقط این پیام الهی را ابلاغ کندکه : بنی اسراییل را به همراه من بفرست(آزادشان کن)… (ان ارسل معی بنی اسرائیل و لاتعذبهم) اما ماموریت حضرت زینب سلام الله علیها که توام با شدت و تحقیر نظام سلطنت یزید بود، بسیار فراتر و سهمگین تر می باشد؛ آن هم با توجه به شرایط بسیار متفاوتی که داشتند؛ وآن هم در حالی که حضرت زینب در ظاهر معجزه ای برای ترساندن فرعون زمان خود نداشتند! ونیازی هم به چنان معجزاتی نداشتند؛ بلکه تنها با قدرت روحی و هیمنه وکبریایی خود، وبا اعجاز بیان، توانستند تمام برنامه ها و استراتژی یزید را به وسیله ی همان خطبه (و نیز خطبه ی امام سجاد علیه السلام در مسجد دمشق)ناگهان زیرو و زبرکنند؛ ومسیر تاریخ را به نفع نهضت کربلا تغییر دهند؛ و شگفتی این ماجرا برای کسانی که با تاریخ آن وقایع آشنا باشند پوشیده نیست…
اکنون هرچند مواردتفاوت وتنافس ،بیش ازین هاست اما دراینجا اصل مطلب که همان ویژگی کمال توحیدی آن بانوبودرا متذکر شدیم وبه همین نیزبسنده می کنیم .درپایان نکاتی درتسدید همین مطلب رادر ضمن حکایاتی تقدیم می کنم.
مکاشفه مرحوم حداد
ایشان برجسته ترین شاگرد آیة الله قاضی (استادِ علامه طباطبایی وآیة الله بهجت وبسیاری ازدیگرعرفای معاصر) بوده وجالب این است که ویژگی معروف اقای حداد هم درقوّت توحیدی شان بود چنانکه عمده ی ذکروفکر ومجالس ایشان برمحورهمین توحید بود ه وحتی دراوایل هم ظاهراچندان به توسل وبه مراسم روضه وامثال ذلک توجهی نداشتند وخودآقای قاضی که بسیاربه ایشان عشق می ورزیدند به شوخی می گفتند :” آقای حداد مثل سنی ها متعصب درتوحیداست”.به هرترتیب ایشا ن دراواخرعمر گرایش شدیدی نسبت به سید الشهدا علیه السلا م پیدامی کنند واین مکاشفه عجیب درمورد زینب کبری سلام الله علیها نیز ازایشان نقل است که می گویند:
دیدم تمام انبیا برگرد مرقدحضرت زینب طواف می کنند!! (به نقل ازکتاب روح مجرد؛ علامه طهرانی)
سفارش های امام زمان .عج.: دربرخی تشرفاتی که ازافراد صالح وموثق نقل شده است سفارش های متعددی ازحضرت صاحب علیه السلام رادرخصوص توجه وتوسل به حضرت زینب .س. یا حفظ کردن خطبه ایشان درشام نقل کرده اند اما عجیب این است که آن حضرت به یکی از اولیای الهی، درخصوص این پرسش که:چه راهی برای تعجیل درفرج وجوددارد؟ نیز یکی از راه های موثر را توسل جمعی ازخانم ها به حضرت زینب بیان فرموده اند(فرمودند: سیدی روضه وداع عمه ام را بخواند وسپس خانم ها همگی برای فرج دعاکنند؛ این دعا برای فرج موثر است…) همچنین این حکایت هم معروف است :
آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، می گویند: در آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعه طرف عصر در سرداب مقدس رفتم دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوسل به حضرت ولی عصر(عج) شدم در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: «به شیعیان و دوستان ما بگوییدخدا را قسم دهند به حق عمه ام زینب که فرج مرا نزدیک گرداند.»…
مهدی مشکات