بسم الله الرحمن الرحیم
سلوک شکرین
یادآوری:
در مقاله “حلقه گمشده” چنین گفته شدکه : تمام طول وعرض تاریخ غیبت ،معلول “آماده نبودن یاران موعود” است وما وقتی به روایات مراجعه میکنیم میبینیم یک سری صفات وخصوصیاتی هست که اگر عده ای ازشیعیان دارای اونها بشن ،بلافاصله ،امام موعودعجل الله تعالی فرجه هم ظهور میکنند !(در اثبات این مدعا روایات متعددی داریم که بعضش را در همون مقاله عرض کردیم ). به هرحال مشتاق شدیم ببینیم این ویژگی ها چی هست ؟متوجه شدیم که مهمترین وکلیدی ترین اونها عبارت است از “خلوص” .همونطور که امام جواد علیه السلام فرمودند:
” هرگاه 313نفراز اهل اخلاص جمع بشوند خداوند اذن ظهور به مهدی علیه السلام می دهد “
حالا ازونجاکه ما آب اصفهان را خوردیم واصفهانی ها هم معمولا سعی میکنند زرنگ باشن وراه میانبر را پیداکنند گفتیم بریم ببینیم آیا راه میانبری برای رسیدن به مقام مخلَصین وجود داره ؟ دیدیم خداراشکر راه هایی هست .وحالا یکی ازاین راه های مستقیم ومطمأن وکوتاه را که از متن قران کریم وروایات استخراج شده ،به خدمت شما تقدیم میکنیم ودر پایان هم یکی ازمثنوی های قبلی را که در همین رابطه سروده شده ،مجددا عرضه میکنیم وازخداوند متعال تمنای توفیق بر عمل داریم:
راهکار سریع برای رسیدن به خلوص ،عبارت است از:
شکر
البته دراین نوشتار توجه داشته باشید که مقصود از شکر ،”شکرکامل ” هست نه فقط شکر زبانی[1] اما اینکه شکرکامل چیه؟، دروهله نخست یک نوع جهانبینی ست وآدم شاکر کسیست که اولا نگاه متشکرانه به خداوند وبه همه عالم وبه همه مقدرات ومسایل جاری داشته باشه چون همه هستی چیزی جز تجلی حضرت حق نیست .به هرحال شکر کامل وقتی حاصل میشه که تمام ذهن وضمیر وقلب وزبان ورفتار انسان سرشار از رضامندی و سرور نسبت به خدا وخلق خدا شده باشه وچنین مقامی درحقیقت، مقام علیّون و ماورای تصور ماست .وحالانکته ودرواقع مژده ء بزرگ دراینه که ما اگه بتونیم همین حالت را در خودمون ایجاد وحفظ کنیم راه صدساله را خیلی زودتر از دیگران طی میکنیم (ولی اگه شیطان بذاره!)….
به نظرمی رسه مقام شکرواقعی وکامل ، حتی فراتر از “مقام رضا” ست !چون ممکنه خیلی وقتها آدم ازچیزی راضی باشه اما نه درحدی که ازون چیز شادهم باشه وحتی خیلی وقتها ماازچیزی شادمیشیم اما شادیمون درحدی نیست که خیلی اظهار سرور وفرح بکنیم ولیکن وقتی خیلی شکرمیکنیم (البته اگه شکرمون واقعی وکامل باشه)درواقع فوق العاده شاد هستیم وداریم ازشادی منفجرمیشیم .آدما درچنین حالتی رفتارهای مختلفی برای تخلیه ءخودشون انجام میدن ؛ یکی جیغ میکشه یکی رقص میکنه …ولی انسان شاکر که معمولا هم چنین حالتی داره ،عشق بازی میکنه ! پس توجه کنیم : یک فرق شادیِ شاکر با شادی دیگران اینه که شادی دیگران نتیجه ء یک اتفاق وحادثه ء گذران هست وتاوقتی اون علت وعامل شادی وجود داشته باشه شادی میکنه اما به محض اینکه اون علت زایل شد شادی اوهم زایل میشه وبساکه به غصه وعزامنجرمیشه حال اونکه شادی مومن ریشه ش تو خود “وجود” هست وتاوقتی که عالم وجود برقرار باشه ، میوه های وجد وسرور وشکر اوهم باقیه (اُکُلُهادائم) وشادی او هیچوقت کهنه وزایل نمیشه .بله غیرمومنان بنده ومعتاد اسباب وابزارندوفقط تاوقتی اسباب لازم ومورد نیاز وجود داشته باشند احساس خیر وخوبی وشادی می کنند اما موحد واقعی ،سرچشمه اسباب وخیرات وخوبی ها را احساس میکنه وبهش متصل شده واین یعنی معدن بهشت (جنات عدن) .بله جهان آفرینش برای شاکران ،حقیقتا بزم بزرگ شادیه وهمیشه براشون عیده وهمیشه حال نوروزی وبهاری دارن .حتی درحال غم هم ازین لذت بی نصیب نیستند وبه تعبیر حافظ”لذت داغ غم” دارند …
عیشم مدام است از لعل دلخواه/کارم بکام است الحمدالله
***
منم که شهرهء شهرم به عشق ورزیدن/منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن:
پس شکر، یک عقبه فکری وفلسفی وعرفانی عمیق داره وفقط یک شادی کور ومقطعی وگذران نیست شاکر واقعی کسیست که درواقع، جهانبینی توحیدی پیداکرده :الحمدلله رب العالمین ! همه چیز را الهی میبینه وهمه تحلیلها ش کاملا مثبته ونتیجه گیریهاش زیباترین نتیجه گیریهاست .او هیچ وقت بدنمیبینه چون همه چیز را ازخدامیدونه قل لن یصیبناالاماکتب الله لنا هومولانا فنعم المولی ..واقعا چه حرف جاودانه وموحدانه ای سعدی زده :
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم ازوست/عاشقم برهمه عالم که همه عالم ازوست
حالاعنایت کنید اینکه گفتیم “شکرِ کامل ،ازمقام رضا هم بالاتره”، باتدبر دراین سه آیه کریمه هم به همین نتیجه می رسیم:
آیه اول:
یک آیه اینه که خداوند میفرماید :قلیل من عبادی الشکور .پس شاکران اقلیت هستند! ازونطرف میدونیم که مخلَصین وسابقون هم دراقلیتند .حالا سوال اینه که آیا این شاکران هم جزوهمون اقلیت سابقون ومخلصون هستند؟ تامل درآیه دوم به این پرسش جواب مثبت میده وثابت میکنه که شاکران واقعی کسی نیستند جز همون مخلصون:
آیه دوم:
ثم لاتجداکثرهم شاکرین .ابلیس علیه اللعنه گفت من سرصراط مستقیم میشینم واز روبرو واز پشت سر واز راست وچپ میام وگیج وگمراهشون میکنم وخلاصه کاری میکنم که اکثریت بندگانت شاکر نباشن!”ثم لاتجداکثرهم شاکرین” .حالااین آیه را بخاطرداشته باشید و بعد به آیه سوم توجه کنید تا ببینیم که این شاکرین چه کسانی هستند (تاحالاسه چیز را متوجه شدیم : 1ـ اکثر بندگان،شاکرنیستند وبنابراین شاکران دراقلیتند 2ـ بیاد آوردیم که مخلصَان وعبادبرگزیده خداوند هم دراقلیتند. حالا میخوایم بدونیم :آیا این شاکران هم جزو عبادبرگزیده هستند یاخیر؟)
آیه سوم: واما آیه سوم همون چیزیه که دقیقا به مامیفهمونه :هرکس شاکرواقعی بشه درواقع جزومخلصین شده .آیه اینه که ازقول همون ابلیس علیه اللعنه نقل میکنه : قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الاعبادک منهم المخلصین /یعنی من فقط از عهده مخلصین برنمیام واونهارا به هیچ وجه نمیتونم اغواکنم پس درنتیجه هرکس مخلص باشه جزوشاکرینه (چون قبلا گفت :ثم لاتجداکثرهم شاکرین!) .بله ، هر کس به کمال شکر برسه جزومخلصین خواهدبود ..بنظربنده این یک نقشه راه گنجه وما به اذن وعنایت الهی میتونیم ،تنها باتمرکز برهمین شکر ،انشاالله به مقام مخلصین واصحاب المهدی علیه السلام برسیم.[1] اماچه کسی هست که دراوج ابتلائات ودر هر رنجش وناملایمتی هم شکر کنه ومنطقش منطق “مارایت الاجمیلا باشه “…؟
نتیجه این مطلب را دراین دوبیت میشه خلاصه کرد که:
زده ابلیس به هر گوشه کمــــند/شاکرانِ حق ازین روی کم اند!
چون ازین دام مرخّص باشـــــند:/شاکران بنده ی مخـلَص باشند.
راهکارها
(توجه بفرمایید که این راهکارها درطول هم ومکمل هم هستند نه اینکه درعرض هم باشن:)
آ.) یک راه رسیدن به مقام شاکرین اینه که دایما در ارزش واهمیت نعمتهای خداوند فکرکنیم وهرروز باخودمون حساب کنیم که مثلا من اگر ناراحتی قلبی یا کلیوی داشتم یا اگر مثل خیلی ها نمیتونستم رو پاهای خودم راه برم یا اگر چشمم راازدست میدادم یا مثلا اگر الان این امنیت وآرامش در وطن و محل زندگیم نبودحالا چه وضعی داشتم وهمیشه سعی کنیم وضع خودمون را با کسانی که در وضعیت دشوارتری هستند مقایسه کنیم و خلاصه دایما به لطف ورحمت ونوازشهای مستمر خداوند توجه داشته باشیم و حواسمون باشه که اگه خدا میخواست با عدلش برخورد کنه الان میتونست کاری بکنه که ما حسرت یک ساعت آرامش یا یک ساعت خواب خوش یاهزاران حسرت دیگه را داشته باشیم (ولیکن یعفو عن کثیر)…البته این از روش های مقدماتی برای شکرهست ویک رازش دراینه که ما وقتی نعمتهای پیرامونی ومادی اطراف خودمون را خوب نگاه کردیم وحق تشکر را بجا آوردیم درواقع یک سری واحدهای مقدماتی راپاس کردیم وبعد به مراتب ومدارج بالاتر می رسیم ونعمتهای برتر و بزرگتری را نصیبمون می کنند که چنانچه این نعمتهای مادی هم ازدست رفت غم وغصه ای نخواهیم داشت چون چیزهای بهتر وتجربه های شیرین تر ی را دراختیار داریم (درمثنوی زیر هم به این مطلب اشاره شده : “پله پله به ملاقات خدا” /با همین شکر توان رفت ـ بیا…)
ب.) درراهکاراول ،قرارشد دونه دونه نعمتهای خداوند را دقیقا ببینیم واز خود خدای مهربون بخاطرشون تشکرکنیم ودراین راهکار دوم هم که میخوام عرض کنم و فوق العاده مهمه باید همون تشکر را از خود نعمتها داشته باشیم ! مثلا از زمینی که بار مارا تحمل میکنه از بدنمون چشممون گوشمون …از ابزار ی که دراختیارماهستند مثلا از لباسمون از ماشین ،از ظروف ،ازخوراکی ها و…همچنین از پدرومادرو عزیزانمون وخلاصه از”هرکه وهرچه که می بینیشان” …میدونید چرا اینجورتشکر هم لازمه ؟به چند دلیل :یکی اینکه خود خدا این کار رادوست داره وفرمودند:من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق . پس ما باید از تک تک مخلوقات خداهم تشکرکنیم وبدونیم از هرمخلوقی که تشکرکنیم یک حلقه تازه ای از زنجیره معرفت وتقرب ما تکمیل میشه (شکر کردی چو به هر مخلوقی/پرشود حلقه ء هرمفقودی ) هرنعمتی یک چشمه ای از فیض خداست وما وقتی ازون نعمت استفاده کنیم فقط یک جرعه ازون چشمه نوشیدیم لیکن اگر باهاش رفیق هم بشیم ورابطه قلبی و ورحیمانه هم با اون پیداکنیم اون وقت قضیه فرق میکنه و حقیقتِ اون چشمه در جان ما وارد میشه ومورد نوازش او وموکلان او قرار میگیریم و سرّ وفیض اون نعمت هم (تاوقتی که باهاش رفیق باشیم )درصحرای جان ما میجوشه . درواقع هم از فیض ناسوتی و هم از فیوضات ملکوتی اون نعمت بهره مند میشیم …وقتی مدتی گذشت واین روحیه ورفتار در ما ملکه شد و با موجودات عالم رابطه رفیقانه ومهربانه برقرار کردیم اون وقت رفتار عالم هم باما کلا عوض میشه ودر متن نوازش ها و بارش های خوب ومثبت جهان وموجودات عالم قرارمیگیریم و به اذن وعنایت الهی مقدرات قشنگی برامون رقم میخوره (لفتحناعلیهم برکات من السموات والارض!) فقط عنایت داشته باشید که اینجور تشکراز موجودات باید در فضای توحیدی باشه تا اثرات خوب دنیوی واخرویش را به درستی تجربه کنیم .منظوراز فضای توحیدی هم اینه که وقتی باهر موجودی رابطه قلبی ورحیمانه پیدامیکنیم کاملا توجه داشته باشم که این یک پرتوی از محبت ورحمت محبوب ما ست درست مثل آدم عاشقی که اگه فرضا یک لباس یا یک خودکار یاهرچیز دیگه از معشوقش هدیه بگیره، هروقت که چشمش به اون شیء میفته اول بیاد معشوق میفته ودلش میلرزه ،اشک توچشمش حلقه میزنه .در واقع هر نعمتی یک ذکری از حضرت محبوب خواهدبود به این آیه دل انگیز توجه کنید: إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم وإذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانا وعلى ربهم یتوکلون (انفال آیه 2) بعضی مفسرین در تفسیر وجلت قلوبهم نقل میکنند که “وجل” یعنی “احراق السعفه” یعنی بعضی زخمها را دیدید که وقتی التیام پیدامیکنه ولی بعد دوباره یک تلنگرکه بهش میخوره دوباره زخممون تازه میشه واحساس سوزش میکنیم! یا مثال دیگه :کسانی که داغ عزیزی را تجربه کردند وتاآخرعمر هروقت بیادش میفتند آهی میکشند وداغشون تازه میشه …عاشقان خدا هم اینجوری اند که هروقت چیزی از معشوق میبینن وبه یادش میفتند دوباره زخم عشقشون تازه میشه (امام رضا علیه السلام درتفسیر بسم الله میفرمایند :اسم ،از”وَسَم” میاد وبه معنی “داغ کردن “هست پس اسم خدا یعنی داغ خدا (مُهری که قدیمها داغ میکردند وبر گرده برده ها میذاشتند که تا آخرعمر این داغ وعلامت بردگی راداشتند! عاشقان خداوند هم اسم خدا رودلشون چنین اثری داره /داغ تودارد این دلم جای دگر نمیشود)…حالا یادتون نیفتاد به این جمله ازدعای شریف ندبه که : بنفسی انت امنیة شایق یتمنی من مومن ومونة ذکرا فحنا : جانم بفدایت ،تو آخرین امید وآرزوی هر مشتاقی هستی که آرزوی تورادارد ـ هرمرد وزن مومنی که هرگاه به یاد تومی افتد ناله ازجگر سرمی دهد درقرآن کریم مکررا میبینیم که خداوند بعضی ازانبیای عزیزش را با صفت”اوّاب” ستایش میکنه .اوّاب دقیقا به همین معنی ست . یعنی کسی که دایما به خدا برمیگرده واز دیدن هر چیزی بیاد اومیفته و داغ عشقش تازه میشه (اللهم اجعلنا لک من الاوابین الیک)
ج) راه دیگه هم اینه که دایما وباتضرع از خداوند بخواهیم مارا به مقام شاکران برسونه ودم به دم اذکاری مثل شکرالله والحمدلله را باقلب وزبان تکرار کنیم .مسلما اگر طلب صادقی داشته باشیم به هدف می رسیم .انشاالله
دوبشارت قرآنی وپایانی:
باتامل در ایات متعدد شکر،می فهمیم که این مساله از نظرخداوند متعال اهمیت بسیارزیادی داره ودرواقع خداوند نسبت به شاکر بودن بندگانش خیلی توجه داره .این اهمیت وتوجه ویژه را در چندین آیه میتونیم متوجه بشیم ازجمله درهمون کریمه که فرمود:قلیل من عبادی الشکور .گویی خداوند داره از بندگانش گله میکنه (چقدربندگان شاکر من کم هستند!)
اما دو آیه شریفه دیگه که اهمیت شکررا به خوبی می رسونن ودرواقع دوبشارت بزرگ محسوب میشن ازین قراره:
1 ـ قل مایفعل الله بعذابکم ان شکرتم وامنتم :بگوخداوند هرگز به عذاب شما اقدام نخواهد کرد اگر شکرگزاربوده ومومن باشید
2 ـ ان تشکروا یرضه لکم : آنچه ازین کلمات الهی می فهمیم این است که “شکر ما ،پسند ورضایت الهی را درپی خواهدداشت “واین چیز کوچکی نیست .چراکه وقتی خداوند متعال ،چیزی یاکسی را بپسندد قلب مقدس ولی خدا هم همان را انتخاب خواهدکرد وتمام جنود عالم وقوانین عالم هستی نیز اورا می پسندند وچنین کسی در محور محبت ونوازش کائنات قرار خواهدگرفت.
[1] مقصود ازشکرکامل هم اینه که تمام حوزه های ادراکی وتحریکی ما سرشار از شکر وسرور نسبت به فعل الهی باشه وهمه زندگی خودمون وهمه اتفاقات وحوادث را هم فعل الهی بدونیم.
مثنوی شکرانه
شکر،یک فلسفه ی پنهانی ست
دستگاهی ادبی عرفـــانی ست
هرکه از عشــــق،دلی پُر دارد
ادبیاتِ تشــــــــــــــــــــکر دارد
شکـــر،شیرینیِ ادراکات است
حالتِ روشنیِ مشـــــکات است
شکر،آهنگِ تجـــــــــــدّد دارد
دم به دم جشـــــــــــن تولد دارد
شکر، پیروزیِ بی پایان است
حسِّ آقای گلِ میــــــــــدان است
شکرِ حق بهتر ازین باید کرد
چشم هارا شِــــــکرین باید کرد
شکربا شهدوشِکرمخلوط است
به جهـــان بینیِ ما مربوط است
شـــکر از دیدِ تو برمی خیزد
چیست درکوزه؟ همان می ریزد
تانگاه تو به عالم غضب است
ملـــکوت دل تو عین شب است
ناســــــــپاسی نکنی قهرکنی !
لکّه برآینــــــــــه ی شهر کنی !
شکر،احساس خدا درخاک است
دلِ ناشــــکر ببین غمناک است !
خاک هم حسّ خودش را دارد
ذره ذره همه معنـــــــــا دارد
دلِ هر ذره اگر بگشـــــــایی
هست آیینه ی کیهان رایــــــی *
همه اشیای جهان، همـــپیوند
همگی شــــــکرِ تورا می فهـمند
چشمِ شـــکرِ تو اگر باز شود
به تماشــــــــــــاکده ی راز شود
پشتِ این پرده،تماشاگاهی ست
از تشکـــــربه تماشا، راهی ست
این تماشــاکده ژرفاهوش است
تا تشکـرنکنی خاموش است
شــکرِ هرپرده که زیبا کردید
می توان پرده ی بعـــــــدی را دید
شکرکردی چو به هر موجودی
پرشود حلقـــــه ی هر مفقودی
«پله پله به ملاقات خــــــــدا »
باهمین شـکر،توان رفت – بیا !
هرکه هر لحظه به حمدالله است
سیـــنه اش عین زیارتگاه است
شکر، چون چشمِ تفقُّـــــــد دارد
ره به سرچشمه چو هدهد دارد [1 ]
***
شکر،یک درکِ ” فرامیدانی “ست
مثل یک تجربه ی عرفانی ست
شکر،یعنـــــــــــی که:خدایا دیدیم!
ما اشارات تورا فهمـــــــــیدیم!
نه فقط دانشِ گــــــــــــــندم داریم
ربّنا! با تو تفــــــــــــــاهم داریم..
آری این شکر، نه کارِ همه است
شکر،تنها نه همین زمزمه است
شکر، تسلیم و رضـــا می خواهد
واقعا مرد خـــــــــدا می خواهد
زده ابلیس به هر گوشه کمــــند
شاکرانِ حق ازین روی کم اند ![2]
چون ازین دام مرخّص باشـــــند:
شاکران بنده ی مخـلَص باشند.. [3]
***
شکرِ مخلوق هم از شکرِ خــداست
رســــــــمِ نیکان ونیاکانِ شماست
بِه ازین شــــــــــــکرِ خدا باید کرد
شکرِ هرچیز،جــــــــــــدا باید کرد [4]
بله ، هر ذرّه که دراین را ه است
از«بلــــــــــــی» گفتنِ تو آگاه است
از قلم شــــــکر کنی:«نون» بشود
ناسپاســــــــی بکنی :خون بشود
دلِ نَشکــــــــار**، دمادم خون است
چون به هر خـــــلقِ خدا مدیون است
همـــــــــــــه ذرات، کرامت دارند
گل بگویی، همــــــه گل می بارند
گُل بگو: حــــــــــا لِ توبهتر گرد
بــــــــــد نگویی که ورق برگردد!
***
هیچ تا حــــــــــا ل ، تفکر کردی :
تابه حـــــــــال از چه تشکر کردی ؟!
ازقـلم؟گوش؟زبان؟چشم؟دو دست؟
اززمین؟ آب؟ هوا؟…هرچه که هست؟
ازپدر؟مـــــــــادر؟همسر؟ خویشان؟
هرکه وهرچه که می بینی شـــــان؟
این همه این همه خدمتـــــــکا رند
همه ســــــــــــودای تو درسر دارند
همه از سختـــــــــیِ تو می کاهند
همه خوشبختــــیِ تو می خواهند
از جهان کم بشود یک ســـــرِ مو:
نه تو مـــــــــــــــــانی ونه من مانم و او
از چه می نالی وچون بی تابــــی؟
این همه لطف ندیدی؟ خوابـــــی؟!
چقدَر ناز وتکـــــبر؟ بس نیست؟
کافری کردن وغُـــرغُر…بس نیست؟؟
از چه شـــــکرانه نمی پردازی ؟
با که قهـــری؟ به چه ات می نازی ؟
چقدَر پیــــــــــله ی خود پیچیدن؟
خویش را محـــــــــــــورِ عالم دیدن ؟
آی نطفه ! عَلَقه ! نرمیـــــــــــنه !
به چه بندی؟ ز که داری کیــــــــنه؟
این همـــــــــــه آیه نمی بینی تو؟
همه را سایه …نمی بـینی تو؟!
چه مجال غم وحرص وحسد است
سهم دنیای تو غیر از جسد است؟
نشنیدی مگر « اِنّا لـِـــــــــــلّله»
بندِ شیطان نشـــــــــــوی؟!عبدالله !
***
تونماینده ی «اَلرَّحمانی»
توببین! خوب ببین: «انســـــــــــانی»!
آسمان بر تو تبارک زده است
این دلِ ماه ببین: لک زده است!
هفت خوانی که خدا ، درچیده
هم برای تو تدارک دیده
این جهان بی تو چه دارد معنی؟
نورچشمانِ جهانی یعنی
هرچه خواهی تو، فراهم دارد
این جهان «عشقِ» تورا کم دارد
نکندعشق تو پیچک باشد!
چشمت اندازه ی جلبک باشد!
عشق،از چشمه ی«دید»آمده است
شکر،نور است و نوید آمده است
شکر یعنی که:خدایا «خوب است!»
ونه خوب است فقط- «مطلوب است!»
ونه مطلوب فقط-«محبوب است!»
بدی از دیدِ منِ معیوب است….
شکرکن! دیدِ تو درمان گردد
چشمه ی عشقِ تو جوشان گردد
شکرکن! محرم اسرار شویم
کم کم آماده ی دیدار شویم
آبان1393/مهدی مشکات
این مثنوی را از سیرت وسلوک شاکرانه وشکّرین پدر نیکو نهاد و نیکونامم الهام گرفته و هم به روح بلند وبیدارش تقدیم کرده ام.
* کیهان رای: دارای شعور کیهانی
** نشکار: اصطلاحی ست محلی، به معنای :ناسپاس یا پنهان کننده ی خوبی وخدمت دیگران
[1] شکر چون چشمِ تعهد دارد ره به سرچشمه چو هدهد دارد: گفته اند که هدهد توان تشخیص مسیرجریان آب درزیر زمین وکشف محل دقیق آن را داراست. شیخ عطار نیز به همین مناسبت ،درمنطق الطیر خویش ، هدهد راپیشوای پرندگان وسمبل پیر(هادی) قلمداد کرده است
[2] (زده ابلیس به هر گوشه کمند شاکران حق ازین روی کم اند:) (ابلیس گفت:) …سپس البته از پیش وپسِ آنان واز راست وچپ شان خواهم آمد وآنگاه اکثریت شان را شکرگزار نخواهی یافت! اعراف/17
[3] (چون ازین دام مرخّص شده اند شاکران بنده ی مخلَص شده اند:) …گفت: پس به عزتت سوگند! هرآینه! حتما! همه ی آنان را از راه به در خواهم کرد .مگر ازمیان آنان «بندگان مخلَص تورا»! صاد/82و83
[4] شکرِ هرچیز جـدا باید کرد…
شکرِ تو عینِ ” اُکی” کردنِ توست/ناسپاسیِ تو ” قی کردنِ ” توست
نِعَم افزون شود از هر” نَعَــــم ” ات/کفر، غمـــباد شود روی غم ات
آب را از گله ات گِل نکـــــــــــنی!/این بلیط ات ! برو…کنسل نکنی!
زندگی تا نشـــود بربادت/شکر کردن نرواد ازیادت!