مطلبی که در پیش دارید بخشی از یادداشت دکتر صادق طباطبایی در ابتدای کتاب (زندگی در عیش مردن در خوشی) اثر نیل پستمن میباشد. اگرچه نزدیک به 15 سال از انتشار این کتاب می گذرد اما با توجه به اهمیت و محتوای عمیق مطالب آن و گسترش روزافزون شبکه های مختلف تلویزیونی و ماهواره ای، مناسب دیدیم این مطلب را که در واقع چکیده ای از اثر مذکور می باشد، مورد نظر اهل اندیشه قرار دهیم.
ـ باشگاه اندیشه : هنوز بحثها و گفتگوهایی که نیل پستمن (Neil Postman) با انتشار کتاب جنجالی خود ”انقراض طفولیت“ (در سال 1983م/ 1362هـ . ش) برانگیخته بود جریان داشت که کتاب جدیدی از او به این مجادله ها و اختلاف آرا پایه و شالوده ای نوین بخشید و تفکر و تأمل و چاره اندیشی هایی عمیق را به جریان انداخت. زیرا” پستمن“ این بار به نقد تلاش ها و فعالیت های ویران گری فرهنگیی می پردازد که ریشه در سوداگری و سودآوری تجاری و تبلیغات بازرگانی دارد و روی به جانب تفریح و سرگرمی و خوشگذرانی مطلق و لگام گسیخته . نظریهای که ”نیل پستمن“ در کتاب جدید خود به نام «زندگی در عیش مردن در خوشی» شالودة پژوهشها و مطالعات خود قرار داده عبارت از آن است که انسانهای عصر حاضر – خاصه در ایالات متحده آمریکا – حاکمیت و قدرت تعیین سرنوشت خویش را یک سره از دست داده و آن را یکجا به وسایل ارتباطجمعی سپردهاند .در حقیقت این وسایل ارتباطجمعی هستند که از یکسو نقش روزافزون خود را بر آنچه با آن آشنا میشویم، رویاروی آن قرار میگیریم و هر آنچه را که تجربه میکنیم و به عنوان تجربه یادانش میآموزیم و آنگونه که دانسته های خود را میسازیم و شکل میدهیم بر عهده گرفته اند و بدانها شکل و جهت میدهند: بلکه از سوی دیگر به گونه ای رو به تزاید به ما تحمیل میکنند که به چه بیندیشیم، چگونه بیندیشیم، چه و چگونه و چرا احساس کنیم، رابطه مان با خود و با دیگران چگونه و به چه میزان باشد و … به بیان کلی، این وسایل ارتباطجمعی هستند که حاکمیت ما را بر خود و بر اندیشه و بر احساس و ادراک ما و نیز بر روابط انسانی و اجتماعی ما از ما ربوده اند . همین نگرش و باور را ”نیل پستمن“ در کتاب دیگرش ”تکنوپولی“ زمینه ی بررسی ابعاد تأثیر تکنولوژی نوین مخصوصاً کامپیوتر قرار داده است. در آن کتاب مؤلف از زوایای مختلف، اسارت انسان، فرهنگ، و تاریخ بشری را در چنگال الهه هایی به نام تکنولوژی بررسی میکند و زیانهای جبرانناپذیر کابرد تکنولوژی بدون اخلاق را با بیانی بسیار استوار و منطقی و مبتنی بر شواهد و قرائن و آمارهای علمی برمیشمرد و سپس ضمن اظهار ناامیدی از نجات جامعه ی آمریکا – به عنوان قطب آمال و قبله ی تمنیات انسانهای بیشمار این کرة خاکی – معتقد است: جوامعی که از فرهنگ هشیاری برخوردار هستند و هنوز اسیر چنگال بیرحمانه تاریخ ستیز و دین کُش و فرهنگ برانداز نظام انحصارگر تکنولوژی (=تکنوپولی) نشده اند، میتوانند با بهره گیری معقول و آگاهانه از مزایای تکنولوژیهای جدید، خود را تسلیم توقعها و تمناهای فرارخساری آن نسازند و در نتیجه میتوانند – برخلاف آمریکا – با حفظ تاریخ و فرهنگ و تمدن و باورهای اعتقادی خود، عنان سرنوشت خود را با تسلط بر عناصر اصلی انسانیت و اهداف عالیه انسانی همچنان در دست داشته باشند . در کتاب زندگی در عیش مردن در خوشی، مؤلف تأثیرات رسانه ها و وسایل ارتباطجمعی را – به عنوان یکی از تکنولوژیهای فراگیر و مدرن – بر فکر و اندیشه و شعور و رفتار انسانها و نیز بر فرهنگ و ارزشها و باورهای مذهبی جوامع مورد بررسی و پژوهش قرار داده است. توجه اصلی” پستمن“ در این مطالعه، بر روی تلویزیون متمرکز است و از زوایای متفاوتی به روشن ساختن اثر تخریبی این رسانه بر شکلگیری فکر و رأی و اندیشه و جهانبینی انسان میپردازد. ”پستمن“ معتقد است : هر یک از ابزارهای تکنیکی که بشر برای اغراض خاص و تأمین نیاز ویژهای خلق کرده است، علاوه بر کاربردی که در همان حوزه دارد، دارای فرا رخسار یا استعاراتی است که حوزة تأثیر و کارایی آن وسیله را بسیار گسترش میدهد. به عبارت آخر، هر وسیله ی تکنیکی و هر ابزاری از تکنولوژی و در یک کلام خود تکنیک، داراری” ایدئولوژی“ است و نمیتوان آن را خنثی و بیطرف انگاشت و انسان را بیقید و شرط حاکم بر آن تلقی کرد. باران بلایی که بر جامعه آمریکا فروباریده است، بیفرهنگی و لجام گسیختگی انسانی، فقدان شعور اجتماعی، انهدام مبانی خانواده، زوال اصول فرهنگی، تلاشی پیوندهای اجتماعی، تخریب باورهای انسانساز مذهبی، تخلیه ی ارزشی نمادها و مظاهر ملی و به عبارت دیگر افول اختر فرهنگ ملی و هدم قدرت تسلط انسان بر سرنوشت خویش و جامعه خویش، همه و همه، معلول تسلیم بیقید و شرط جامعه است به رسانهای به نام تلویزیون و به نظامی به نام نظام تکنوپولی . اگر تلویزیون وسیله ای است برای سرگرم ساختن و وقتگذرانی و تفریح، در این صورت رسالت ذاتی این وسیله ارتباطی، تعیین و انتقال محتوی و حدود ارزشی هر آن چیزی است که از طریق این وسیله با مخاطبهای آن مبادله میشود. و دقیقاً خطر اصلی و عامل تعیین کنندة انهدام فرهنگی در همینجا رخ مینماید. خطر تلویزیون در نظامی که رسالت این وسیله ارتباطجمعی ایجاد سرگرمی و تفریح و ایجاد شادی و سرور در بیننده است، در این است که بخواهد به مقولات اساسی نظیر علم و سیاست و دین و مذهب و تاریخ و فرهنگ و اخبار و … بپردازد. ماهیت ذاتی این ابزار ایجاب میکند که این مباحث به عنوان سرگرمی و تفریح و گذران وقت – در انطباق با پذیرشهای درونی و به قول ”پستمن“ ایدئولوژی“ این وسیله تکنیکی – ارائه گردند و در نتیجه همینها هستند که از حالت انسانساز خود خارج شده، کارشان در نهایت به پوچی و بیارزشی و بیتفاوتی و مآلا به انهدام میانجامد. ”… در طول تاریخ مدون بشری، این اولین باری است که انسانها با چنین پدیده خود گرفته اند – یا خو میگیرند – و به جای آن که با جهان خارج ارتباط مستقیم و جدی برقرار کنند این رابطه را از طریق تصاویر برقرار میسازند؛ به جای آنکه با جهان واقعی و خارج از ذهن روبرو شوند با تصاویری از آن روبرو میشوند؛ و به جای آن که برای شناخت بهتر و درک عمیقتری از جهان دست به تلاش زنند به جنبه ی سوداگری سودآور و تجارت و دادوستدهای آن روی آورده اند “… نتایج قهری این دگرگونی و سرانجام حتمی این مسیر حرکت، انهدام سریع قدرت تفکر زوال پرشتاب نظام شکلگیری رأی و اندیشه انسانی است. در این انهدام و زوال است که تهدید روشن و بی ابهام نهفته در ذات این رسانه ارتباط جمعی رخ مینماید؛ استقلال شخصیت و قیمومت اندیشه انسان را از او میرباید و دوران بردگی او را – در نظام جدید – پایدار میسازد. از همین گذر است که ”اساسی ترین پایه دموکراسی و آزادی انسان مورد هجوم قرار گرفته، رو به ویرانی نهاده است، و در یک کلام؛ ما از خوشی و تفریح و سرگرمی برای خود مهلکه ساخته ایم “. ”در شادی و تفریح زندگی میکنیم و در خوشی میمیریم “.