مثنوی مهدوی – درد دلی با حوزویان غافل

بسم الله الرحمن الرحیم

«قسمتی از مثنوی مهدوی»

یادآوری

1. انشاالله اهل ادب و انتظار، از این مثنوی ـ که به سبک مثنوی معنوی نیز سروده شده است ـ لذت خواهند برد . ضمنا لبه ی نقد این قسمت، بیشتر به سوی برخی حوزویان غافل از مولاست.

2. قسمتی دیگر از بخش اول این سروده را پیش از این تحت عنوان ( مثنوی معنوی ) تقدیم کرده ام؛ و شاید قسمت های باقی مانده نیز پس از این تقدیم شود.

……

راز رستگاری در یوم الظهور، “صدق باطن” است وبس. « هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم » :

…گر تو در نیّات باشی پاکباز
عرش می‌آید به کویت پیشباز

در حدیث آمد که قومی مه‌پرست
پیش آن خورشید می‌گردند مست

هم کلیسا بشکند ناقوس خویش
هم دگر نامسلِمان، ناموس خویش

در عوض ارباب کبر و ادّعا
چون یهودانی که خواندی ماجرا

کبر و کین و کفرشان بر می‌شود
آ‌ن‌چنان‌ْشان آن‌چنان‌تر می‌شود

چون به جای دعوت خورشید خویش
پیشتر بودند در تأیید خویش

خویشتن محبوب مردم خواستند
هرچه مردم خواستند آراستند

از تنور روشن ایمان خلق
نان به نرخ روز کردندی به حلق

انبیا سنگ «تعالوا» خورده‌اند
تا که اینان نان «قالوا» خورده‌اند

بر ولیّ امرِ خود طغیان‌کنان
کوسِ «انّی خیر»، چون شیطان زنان

نردبان امتحان را باخته
مکر و استدراج حق نشناخته

در خیال آن‌که جستک می‌زنند
چون خر دجّال جفتک می‌زنند

این جفاها در حق صاحب‌زمان
نه شگفت آید ز عبّاد زمان

بل شگفت از ماست ای اهل طلب
ذاکر مولا و غفلت؟ العجب!

خود اگر عبد زمانند اشقیا
شیعه ی صاحب‌زمان دیگر چرا؟

چون کبوتر زین حرم گندم بری
در هوای بام مردم می پری؟

«در هوای این‌که گویندت زهی!
بسته‌ای بر گردن جانت زهی»

تا مبادا وا بمانی از فرنگ
دین حق را می‌نمایی رنگ رنگ!

از «انِ الحکمِ» خدا بگریختی
دامن طاغوت، دست‌ آویختی؟

وای برما وای برما، وای وای
از خدا افتاده در خلق خدای

یازده سرور زکف دادیم ما
در عزادرای چه استادیم ما!…

جامه ی دین را ملوّن ساختم
یوسف دین را به چاه انداختیم

خلق را دعوت به خود کردیم ما
وای بر ما بس‌که نامردیم ما!

در خیال به‌به و چه‌چه‌کنان
همچو باعوریم ما له‌له‌کنان

فکر سود و صید انسانیم ما
تشنه ی تحسین و احسانیم ما

هریکی در فکر وذکری دربه‌در
یادمان رفت از امام منتظَر

مست افیون علوم و مدّعا
یادمان رفت است: ایتامیم ما!

چون نشد آب حیات آخر به دست
هرکسی از مشرب خود گشت مست

هریکی جمعیتی را دلبری
می کشند این خلق را بر هر دری

جز برآن بابی که پیغمبرگشود
می‌کشند این خلق را اما چه سود؟

آن یکی با ذوق و معنیّات چرب
دیگری با علم و ذهنیّات غرب

تا حقیقت را مکدّر می‌کنند
مردمان فحشا و منکر می‌کنند

تا نیایی در مدار قطب حق
هر زمان یک سوگرایی لنگ ولق

در مرام و در کلامت نیست نور
چون به هر در می‌زنی الّا ظهور

نه «تحسّس» می‌کنی در کوی او
نه تنفّس می‌کنی بر بوی او

«لیت شعری» هایمان جز حرف نیست
ور نه فعلی نیست کآن را صرف نیست!

صرف استقبال کن افعال خویش
ورنه چون ماضی بمان در حال خویش

هرچه می‌گویی تو بی حاصل مگو
موج را بگذار وساحل را بجو

تا به ساحل می‌تلاش و می‌خراش
حاصلی را غیر از آن راضی مباش

هان، بیاور یک نشان ز آب حیات
هرکه باشد تشنه، می‌جوید نجات

ورنه داری خود نشان، خاموش باش
دانه و دام فراموشی مپاش

رهزنان خود دام‌ها پاشیده‌اند
دانه دانه دین ودل دزدیده‌اند

پس تو گر نوشم نه‌ای نیشم مباش
صد نمک بر این دل ریشم مپاش

چون ندیدی وجه اللهُ الصمد
کم صنم بتراش از دین احد…

***

هر که از مولا بُریده ‌ست و یَلَه‌ست
طعمه ی گرگ است یا گرگ گله‌ست

ای رفیقان! طول و عرض این فراق
افتراق است افتراق است افتراق

ما چو سی‌مرغانِ از هم بی خبر
جمله سیمرغیم و اکنون در به در

گرچه دارد شیعه خوش کمّیّتی
تو«امامی» دیده‌ای بی «امّتی»؟

شیعیان! رازِ ظهور این امام
امّت است وامّت است و والسّلام*

چشم وگوش و جان همدیگر شویم
تا ندای آسمانی بشنویم

من ندیدم خوش تر از این معنوی
در کتاب مثنویّ مولوی:

«فکر،آن باشد که بگشاید رهی
راه، آن باشد که پیش آید شهی»

شاهراه آن امام راستان
نیست غیر از امّت همداستان…

•هرچه مارا جز بدان شه رهبر است
دین وعرفان هم که باشد ابتر است

دین وعرفان، ساغر و مولاست«خُم»
شاهدش:«الیوم اکملت لکم»!

دین وعرفان را مکن اسباب گول
همچو آن کشتی نشینان جهول

چون ز فرعیّات، اصولی ساختی
اصلِ اصل دین چرا نشناختی

ای که از قرآن کَشی ماء غَدَق
کی شراب از جام گردد مفترق؟

جام قرآن چون‌که جان حجت است
عهد با پیمانه کی باید شکست؟

شیعی ابنُ‌العهد باشد ای صنم
دم غنیمت دار امّا دم‌به‌دم

تازه کن پییمانِ با عهدین را
تا بنوشی باده ی «ثقلین» را

هرچه می‌جویی تو از قرآن و دین
«کلّ شیئٍ فی امامٍ» را ببین

جز ز باب‌الله کو آینده‌ای
غیر وجه‌الله کو پاینده‌ای

خدمت جام جهان‌بین کن که زود
بر تو بگشایند اسرار وجود*

شیعه ی صاحب‌زمان شو ورنه جان
صرف تن کن همچو اصحاب زمان

یا بیا در حصن مولا شاد باش
یا به زندان امل آزاد باش

نیست کس را چاره جز این در عمل:
دست بیعت،یا به مولا یا امل

یا به دستور علی«خیر البشر»
یا به دست«مَن اَبی»و «مَن کَفَر»

یا بیا دستی بده طیّار شو
یا به کژدستی برو طرّار شو

یاپی عباسِ عالمدار باش
یا به دست آل سفیان خوار باش

رافضی شو،ترک آز خویش کن
ورنه جان در خرقة تشویش کن

جسم ما خاک است و احساسش ز جان
جان حیاتش از چه؟ از جان جهان

جسم بی جان چیست غیر از گَنده لاش
جانِ جان خواهی تو بی جانان مباش

«این همه که مرده و افسرده‌ای»
ز آن بوَد که ترک جانان کرده‌ای

این زمین هم حلقه‌ای بر گرد شاه
گر نباشد شاه،می گردد تباه

از زمین کمتر مباش ای نازنین
«ساخَتِ الارضُ باَهلِه» را ببین

ترس آن دارم که در یوم الحساب
هم بگویم: «لَیتَنی کنتُ تُراب»!

جان جانان را رها کردم چرا
پشت بر روی خدا کردم چرا

وای بر من! جان به دنیا باختم
مُردم و مولای خود نشناختم…

*****

تاملی در معنای « مولا »:

کیست مولا؟ آن‌که بر جان قائم است
فکر و ذکر جان به سویش دائم است

هرچه در اندیشه و سودای توست
در دو عالم این همان مولای توست!

حرف آخر می‌زنم بی هیچ کاست:

منتهی‌الآمال ما، مولای ماست

زین سبب فرمود مولانا حسن
در سلوک عصر غیبت این سخن:

خلق می‌مانند در عسر و حرج
جز دعاگویان تعجیل فرج

اکثِروا الدّعوه بتعجیلِ الظّهور
انّ فی ذلک، مفاتیحُ السّرور…

مهدی مشکات 1381


* زملک تا ملکوتش حجاب بردارند/ هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند (حافظ)

[به این برادر کوچک وخیرخواه خود در این سخن اعتماد کنید که: « اکثار صلوات، خصوصا 1000مرتبه در هر روز، از رمزهای فرج است ؛ فرج فردی واجتماعی، آفاقی وانفسی .. اللهم صل علی محمد و ال محمد»]

درباره‌ی مهدی مشکات بیاتی

مهدی مشکات بیاتی یکی از پژوهشگران فعال در زمینه ی مهدویت و آخرالزمان می باشد. عمده ی تلاش های علمی او پیرامون موضوع تمدن مهدوی یا تمدن اسلامی صورت گرفته است. ایشان علاوه بر فعالیت های پژوهشی دارای طبع شعر نیز هستند. اشعار ایشان موضوعات مختلفی از قبیل مهدویت و سبک زندگی را دربر می گیرد. (کلیه مطالب این سایت توسط مدیر بارگذاری می شود.)

همچنین ببینید

دعای فرج

دعای فرج از شب یلدا تا چهل شب هنگام سحر

دعای فرج و انتظار انتظار برای امام ظهور امام زمان، به معنی نشستن نیست. همچنین …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *