دست تورا کنار عَلم جا گذاشتند
آنانکه برکتاب خدا پاگذاشتند
باهیچ غم مقایسه هرگز نمی شود
آن حسرتی که بر دل سقا گذاشتند
حق است گر سیاه زتن درنیاوریم
این داغ ها که بر جگر ما گذاشتند!!!…
ای بی قمرـ حسین! شکسته کمر ـ حسین!
لعنت برآن کسان که تورا وا گذاشتند
می خواستی نماز بخوانی ـ نماز عصر
تنها تورا میان مصلا گذاشتند
تنها گذاشتند که تنها کُش ات کنند،
با چوب وسنگ ونیزه که آنجا گذاشتند
می خواستی اگر بشود ـ یک نفس فقط
خون از جبین جداکنی اما گذاشتند؟!..
نگذاشتند گریه کنی ـ های های های ..
براین کویر، حسرت دریا گذاشتند
“یاایهاالمزمّلِ” در بوریا ـ بخوان ،
قرانِ پاره پاره که اینجا گذاشتند
روی زمین صدای شما کس نمی شنید
حالا بخوان که منبرِ “نی” را گذاشتند
***
مردی سراغ کودک ششماهه ات گرفت
گفتی که : روی سینه ء بابا گذاشتند
مشکات