بسم الله الرحمن الرحیم
حلقه گمشده ظهور:
ویژگی های اصحاب المهدی عجل الله تعالی فرجه
سه گفتمان موعودگرایی
چنانکه می دانیم، اندیشه ء آینده ء برین (فوتوریسم)، یک اندیشه جهانی وموردقبول و اقبال بیشتر مکاتب فلسفی تاریخ است. همچنانکه منجی باوری نیز یک عقیده ء بین الادیانی بوده وتقریبا همه ادیان وفرهنگ های دینی جهان برآن اتفاق دارند. پس می توان گفت که یک وجه مشترک همه ادیان ومکاتب بشری نیز درهمین وصف، یا وعده ای است که از آینده ء برین وفرجام تاریخ مطرح کرده اند ودر نتیجه، هم ادیان وهم مکاتب بزرگ فلسفی ،فی الجمله معتقد به یک “وضعیت آرمانی “در پایان تاریخ هستند. البته بدیهی ست که تعریف ها وتلقی ها ی هریک از این ادیان ومکاتب ،نسبت به این اندیشه واعتقاد مشترک نیز یکسان نبوده و دراثر همین ناهمسانی وافتراقات معرفتی ست که هم اکنون شاهد یک گفتمان واحد جهانی ،لااقل درمیان موعود باوران ومنجی گرایان جهان نیستیم . براین اساس نیز لازم است تا پیش از هر سخنی ،سه گفتمان کلان واساسی آینده گرایی وموعود گرایی را متذکرشویم:
1 ـ گفتمان تمدنی (اتوپیسمی): نوعی نگرش و تعریف ،در مورد وضعیت موعود ومطلوب نهایی تاریخ ،که متکی برشخص(منجی)خاصی نبوده وعمدتا بر ظهوریک تمدن وفرهنگ ومناسبات جهانی متعالی ومطلوب تکیه می کند .چنانکه در نظریه “مدینه فاضله افلاطون ” و “کشورخورشیدی تاگور” شاهد همین نگرش وتعریف هستیم.پس آنچه دراین گفتمان ،”موعود”حقیقی محسوب می شود، تنها ،مناسبات وفرهنگ وتمدن جهان است ،نه اینکه فرد خاصی به عنوان منجی ، مطرح باشد.
2 . گفتمان فرد محور (آواتاریسمی): که تمام حقیقت وماهیت وضع موعود وتمام رسالت آن را متوجه وموقوف بر شخص ویژه ای به عنوان “منجی موعود” می داند. چنانکه درعموم ادیان شرقی وهندویسمی وهمچنین در فرهنگ رایج مسیحیت نیز چنین تلقی وتعریفی حاکم است و هم طبق این تلقی است که برای مومنان ومنتظرانِ وضعیت موعود ،(براساس متون وآثاردیده شده)نقش ورسالت ویژه ای به چشم نمی آید وگویی که اساسا چنین چیزی موضوعیت ندارد .هر چند که در همین ادیان یاد شده نیز منتظران موعود ،مورد توصیه هایی قرار گرفته اند اما چنانکه گفته شد ،همه بار ومسولیت نجات جهان وتحقق مدینه موعود،بر عهــده شخص منجی بوده ودراین رابطه ،رســـــــــــــــالت وتکلیف ویژه ای برای منتظران تعریف نشده است. “انتظار غیرمسؤلانه” که دراندیشه مذهبی معاصر مامورد نقدونکوهش قرار گرفته است نیز خود تلقی ناصواب ونامستندی از جنس همین گفتمان است.
3 ـ گفتمان امت و امام: دراین گفتمان است که اگرچه موعودی خاص وتعیین شده توسط خداوند، برای نجات جهان و برپایی حکومت واحد الهی معرفی شده ومومنان نیزموظف به انتظار اوهستند. وهرچند که آن موعود الهی دارای عالی ترین مقامات ملکوتی، وصاحب ولایت کلیه نیز هست. اما ودرعین حال، همه بار مسؤلیت و رسالت ظهور، تنها بر عهده منجی نیست بلکه اساسا ،هم ظهور موعود وهم برپایی آن مدینه فاضله ،متوقف برپیدایش یک قوم،یاامت برگزیده وذی صلاحی است که توان وشایستگی پذیرایی از آن موعود الهی را داشته باشند وبتوانند کادر نیروی انسانی موردنیاز ،برای تحقق ظهور وبرپایی آن بهشت موعود زمینی را تامین کنند. تا انجا که میدانیم ،این اندیشه سوم تنها ،دردین یهود ودر دین اسلام ، خصوصا در مذهب تشیع مورد تاکید است،با این تفاوت که این باور، در تلقی های مشهور یهودیت، “قوم محور” بوده ، و گفتمان اسلامی ، “امت محور” است . بدین توضیح که یهودیان ،معتقد ومدعی آنند که آن امت برگزیده وموعود الهی ،منحصر در قوم بنی اسراییل است، همچنانکه خود منجی موعود نیز جز از نژاد بنی اسراییل نخواهد بود.حال انکه در اسلام هیچگونه انحصار نژادی یا قومی برای آن امت موعود وجود ندارد و در تشکیل ان امت برگزیده الهی هرکدام از اقوام وملل جهان می توانند مشارکت داشته باشند. حتی بنا بر روایاتی ، پیروان ادیان ومذاهب غیر توحیدی نیز (که صادقانه انتظار آمدن موعود را داشته اند) پس از ظهور آن حضرت بدو پیوسته وجزویاران ایشان خواهند شد.
یادآوری این دو مطلب نیز دراین جا بی مناسبت نیست که:
1 ـ براساس این دیدگاه، اگرچه ظهور وقیام وحکومت موعود ،مستظهر به امدادهای غیبی خداونداست ،اما بر خلاف تلقی های آواتاریسمی ، موضوع موعود ،یک پدیده ی سراسر اسطوره ای و رازآمیز نبوده و فرایند تحقق آن نیز تماما فرابشری وغیر معمول نخواهد بود .بلکه مراحل تشکیل وتحقق آن نیازمند ظهور استعدادها وظرفیت های طبیعی انسانی ست. شاید بادرنظرگرفتن حدیثی که خواهیم آورد بتوان گفت که : قدرت خارق العاده امام موعود علیه السلام – از حیث تحقق – دارای سه ضلع مهم است:
- یک ضلع آن را قدرت های فوق طبیعی مثل ملایکة الله تشکیل می دهند
- وضلع دوم آن که مورد این بحث ماست همان نیروی انسانی (اصحاب ومومنین) هستند
- و ضلع سوم این مثلث قدرت نیز عبارت است از سلطه و ابهت و هیمنه ء روانی وروحی خود امام ولشگر ایشان که برسراسر جهان کفر واستکبارچیرگی خواهدیافت.
یؤیده الله بثلاثه: الملائکه والمومنین والرعب
2 ـ کسانی که به مهدی موجود معتقد نبوده ومی پندارند که مهدی موعود در نزدیکی عصرظهور خودش متولد خواهد شد؛اینان نیز توجه کنند که حتی طبق این فرض نیز باز ،زمان تولد آن موعود الهی متوقف بر ایجادشرایط ظهور ایشان است! یعنی تا وقتی که خداوند متعال ، زمینه های لازم وکافی را برای ظهور آخرین ذخیره خود مهیا نبیند ،(براساس فرض مزبورنیز ) ولیّ موعود خود را به دنیا نخواهد آورد. اما وآنگاه که شرایط مورد نظر ،مهیا شد ،درواقع مهمترین مانع ظهور ایشان نیزعلی ای حال برطرف شده است.
توجه به این مساله ، عامل نیرومندی برای ایجاد وحدت راهبردی میان همه موعودباوران جهان ، خصوصا برای مهدویون مسلمان در همه مذاهب اسلامی خواهد بود.وهمچنین باعث احساس رسالت ومسؤلیت ظهور،در میان آنان نیز می گردد. بدین معنی که هم اکنون اگر همه ء موعودباوران ادیان مختلف به طور جدی باور کنند که : هرگاه خداوند متعال ،شرایط جهانی ،ازجمله مطالبه ء جدی مومنان برای ظهور حضرت موعود رافراهم ببیند بی تردید، ولی موعود خود را خواهد فرستاد ! راستی تصور وتصدیق جدی همین حقیقت است که به تنهایی ،تمام اندیشه ها ودلهای موعودباوران حقیقی را بسوی تشکیل یک امت واحده زیر پرچم آن “موعود امتها” برمی شوراند و بدینوسیله همه اختلافات و ناهمدلی های گذشته خود را نیز درپی این نسیم جان بخشی که ازبن گیسوی آن یوسف گمگشته دلها می وزد ـ بدین زمزمه ـ خواهند سپرد:
امروز شمع انجمن دلبران یکی ست
دلبر اگر هزار بوَد دل، برآن یکی ست
دراین جا ، وبه مناسبت همین مطلب، موضوع یکی دیگر ازسلسله مقالات مهدویت راهبردی را که انشاءالله درفرصت های دیگرو با عنوان ” وحدت راهبردی ادیان وفرهنگ های موعودگرا ” تقدیم خواهد شد؛ در این عبارت کوتاه متذکر می شویم که: وحدت راهبردی موعود باوران جهان وهمچنین تشکل یک امتِ جهانی در میان معتقدان ومنتظران حضرت موعود، از بهترین وموثرترین زمینه سازی ها برای ظهور تمدن موعود است. همچنان که اگر به ظرفیت های :جهانی، عقلانی ،معنوی ،سمپاتیک وکُنشیِ این اندیشه وعقیده ء عریق و جهانشمول ،توجه کافی بکنیم خواهیم دید که: پیدایش یک چنین وحدت جامع الاطراف در میان فرهنگ ها ومذاهب مختلف جهان نیز،خود از عالی ترین ومبارک ترین مصادیق واقعیِ آ شتی والفت جهانی یا همان گفتگوی تمدن ها را درپی خواهد داشت.
سپیده ء ظهور
ما معتقدیم و – در سلسله مباحث خود نیز – سعی دراثبات این مدعا خواهیم داشت که : اندیشه موعود ، همچون خود موعود ، برای همه سطوح وساحت های حیات بشریت ،فرج بخش است. یعنی ذخیره ها وظرفیت های پربرکت و بی پایانی دراین اندیشه مقدس ادیان الهی، موجود ومتموج است که با کشف واستخراج این ذخیره ها وظرفیت های بی پایان می توان حتی قبل از ظهور نیز پرتوهایی ازخورشید تمدن موعود را در همین تاریکستان قرون غیبت ، درسطح جهانی، برافروخته و آشکار ساخت. وبدین ترتیب (می توان) طلیعه ءآن تمدن مقدس را در همین روزگارنیز توسط همدلی وهمگرایی موعودباوران در خیمه ء راهبردی آن موعود الهی برافراشته کرد . وپس ازین نیز خواهیم گفت که : اگر “شیعه” به معنای “شعاع امام ” ،بوده و منزلت اونیز منزلت شعاع آفتاب برای قرص خورشید است، طبیعتا ظهوراین اشعه های خورشید امام نیزپیش از ظهورخود امام خواهد بود ونتیجتا همه کسانی که خود را شیعه ومنتظر آن موعود الهی می دانند می بایست در طلوع این سپیده صبحگاهی آخرالزمان، یعنی درایجاد ظرفیت های لازم جهت تشکیل یک جامعه جهانیِ موعودگرا، نهایت اقبال واهتمام خود را مبذول کنند.
امت: تنها ساختار مدنی اسلام
نتیجه وجمع بندی صدر وذیل سخن ،تابدینجا و به طور مشخص چنین می شود که : تشکیل یک امت جهانی از موعود باوران ، ازیک سو ، ضروری ترین راهکار برای تسهیل وتعجیل در تحقق وعده الهی ظهورا ست. واز دیگرسوی نیز ، خودِ این امت سازی وامت زیستیِ موعود باوران جهان، پاسی از فرج وپرتوی از مدینه فاضله ظهور را به همراه خواهد داشت. وچنانکه در مباحث مهم “مهدویت راهبردی وتمدن سازی اسلام” ،تنقیح خواهیم کرد: انگاره ی اجتماعی وساختار مدنی تمدن اسلام، انگاره وساختار “امت زیستی ” ست وما تا وقتی نتوانیم ساختار مدنی خود اسلام را حاکم کنیم، همواره وهمچنان محکوم به ساختارهای حاکم جهانی، نظیر “جامعه مدنی” ولیبرال دموکراسی موجود خواهیم بود. که بدین ترتیب خروجی عملی همه ء فعالیت ها وبرنامه های دینی و فرهنگی ما نیز در سیطره ء آن ساختارغالب ،به پیمایش وپردازش خواهدآمد. توجه کنیم که هر ساختارمدنی ،در حقیقت سخت افزاروسیستم عامل تمدنِ متبوع است و به محض حاکم شدن آن سخت افزار، اولا نرم افزارهای فرهنگ و تمدنی خود را محیط می کند وثانیا غالب قابلیت ها وقدرت های فرهنگ محاط ما را نیز محدود به مناسبات خود کرده وبسا که درسیطره عملیاتی خود درخواهدآورد! نتیجه آنکه : ما برای هرگونه مهندسی فرهنگی، پیش از هرچیز نیازمند برپا سازیِ ساختار وسخت افزار مدنی خاص دین وفرهنگ خود خواهیم بود .که چنانکه گفته شد تنها کلان ساختار مدنی مورد قبول دین اسلام ،”ساختارامت” است. ضمن آنکه براساس مواعید قرآنی وهمچنین تجارب تاریخیِ مسلمانان ، ظهور برکات الهی وامداد های غیبی وهمچنین پیدایش وجوشش ذخیره ها وقابلیت های مختلف دین الهی نیز تنها در گرو برپایی همان ساختار اصلی خود این دین خواهد بود. این هشدار قرآنی بزرگ را نیز دراین جا مدنظرداشته باشیم که: قرآن کریم در آیت انذارآمیز خود خطاب به مسلمانان ، خروج آنان از راهبرد امت زیستی وروی آوردن انان به هرگونه تفرد یا تحزب وتفرق را مساوق با ورود در قلمرو شرک ،اعلام کرده ومی فرماید:
ولاتکونوا من المشرکین. من الذین فرقوا دینهم فکانوا شیعا کل حزب بمالدیهم فرحون
ودر انذاری دیگر، این خروج خسارت بار را مایه ء “ذلت ومسکنت ابدی ” معرفی می فرماید ـ 113 آل عمران (این اندیشه ء مستقل و مفصلی ست که انشاءالله در فرصت مناسب تقدیم می شود ودر انجا خواهیم گفت که :عمده ء مفاسد اجتماعی امروز،مفاسدساختاری ست!)
تضایف امام وامت
دو مفهوم امام وامت ،از مفاهیم “متضایف”، همچون دومفهوم “والد ومولود” هستند .بنابراین همانگونه که تا مولودی به دنیا نیاید ،شأن والد نیز تحقق پیدانمی کند (تا اولین فرزند شما به دنیا نیاید،پدر یامادر بودن شما نیز تحقق نمی یابد)؛ همین طور تا امتی بوجود نیاید شأن امام ،ظاهر نخواهد شد. البته هم اکنون ما معتقدیم که امام مهدی علیه السلام ،امام موجود وحی وحاضراست وبر گروهی از انسان های برگزیده ،مانند اوتاد وابدال وهمچنین بر ملایکة الله ودرواقع بر همه ء مأمومان حقیقی خود امامت می کند. اما ظهور شأن امام در جامعه جهانی وبرای همه مردم وملت ها، از هنگامی آغاز می شود که امتی در حد نصاب لازم از متن همین مردم بر محور ولایت وامامت امام غایب تشکیل شوند ودر واقع، ظرف قابلی را برای ظهور آفاقی امام ،فراهم سازند .بنابراین برای برپایی خیمه ء امت زیستی نیز پیش از هرچیز نیازمند حاکمیت یک قبله استراتژیک و مولفه ء مقتدری بعنوان ستون ومحور این خیمه خواهیم بود که این محور، چیزی جز همان رکن اصلی امت، یعنی “امام ” نخواهد بود.
عده موصوفه
تعبیر برخی روایات شریف در مورد اصحاب المهدی ، “عدة الموصوفه” است. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
لایکون ماتمدون الیه اعناقکم حتی کملت العدة الموصوفه
پس معلوم می شود امت وجماعتی که ظهور امام در گرو تشکیل وتکمیل ایشان است یک ویژگی های مخصوصی دارند و در واقع، امر ظهور، معلق بر پیدایش وتکمیل چنین ویژگی هایی در میان جماعت مهدی یاوران است. واگرما به خوبی این حقیقت را تصور کنیم، مسلما تصدیق می کنیم که بر فرهنگ سازان ومتولیان تعلیم وتربیت جامعه شیعه، ضرورت دارد تا با تحقیق وتامل در این ویژگی های مورد نظر، فضای فرهنگی ونظام تربیتی واخلاقی جامعه را تا جای ممکن بر مبنای همین الگوی “عده موصوفه” متحول ومنطبق سازند.
به خاطر داشته باشیم که هم اکنون شکل گیری انقلاب ها وجریان هاس سیاسی شیعی، اگرچه می تواند تاثیر بنیادینی در زمینه سازی سیاسی ظهور ایجاد کند اما حلقه ء اصلی برای آغازنهضت جهانی ظهورامام موعود عجل الله تعالی فرجه، یک حلقه ء فرهنگی وتربیتی ست و چنانکه گفته شد: اصلی ترین موجب ظهور امام، تربیت وتشکل کادر نیروی انسانیِ کافی و کفایتمند، یا همان عده موصوفه و “امت امام مدار” است، تا همچنانکه برخی رسولان عظیم الشأن گذشته نیز، پیامبرانی را در اختیارداشته و آن بزرگواران را – با اطمینان قلبی کامل – برای ترویج شریعت ومکتب الهی خویش به سرزمین های مختلف می فرستادند. همچنین وارث انبیا ورسولان الهی، یعنی امام موعود عج نیز امت پیامبر گونه ای را می خواهد که بتواند مدیریت جهان و خزاین زمین و همچنین تربیت دیگر مردمان عالم را بی هیچ دغدغه ای به آنان بسپرد وانان نیز حقیقتا به مثابه أشعه های آفتاب امامت، زمین وزمان را به نور پروردگار خویش برافروزند. ومسلما تازمانی که چنین خلیفگان شایسته ای – در حد نصاب لازم – تربیت نشوند هرگز خداوند متعال، اذن ظهور به آخرین ذخیره موعود خود را نخواهد داد.
تامل در چهار ویژگی کلیدی اصحاب المهدی عجل الله تعالی فرجه
ویژگی کلان وکلی شاید ویژگی کلان وکلی امت مهدوی واصحاب آن حضرت را درهمان توقیع شریف ومشهوربدانیم که
لوان اشیاعنا، وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاءبعهدنا لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا…
چنانکه ملاحظه می کنید، دراین توقیع مبارک، تنها براین دو ویژگی تاکید شده وهمین را به تنهایی موجب کمال معرفت وعامل قطعی ظهور، آن هم به قید فوریت! اعلام فرموده اند .باری، امام دراین نامه مبارک ومهجور خود، درحقیقت فرمول ظهور و آدرس سرراست خود را ،(به همراه طریق امام شناسی) نشان داده و در واقع چنین فرموده اند که: هرگاه شیعیان ما طالب دیدارفوری وشناخت حقیقی ما شدند ،تنها کافیست تا بر محور ” وفای به عهد امام حی” ، همدلی، یاهمان “اجتماع قلوب” داشته باشند. براین اساس، می توان مبنایی ترین ویژگی اصحاب المهدی علیه السلام را در همین دوخصلت اول ودوم (به شرح ذیل)دانست:
ویژگی اول: امام مداری واطاعت پذیری وتذلل دربرابر امام!
این ماهیت اصلی تشیع راستین وکلیدی ترین ویژگی اصحاب امام موعود عج است. حقیقت امام مداربودن دراین است که انسان، امام را اولویت مطلقه زندگی خود وحتی از نفس خود نیز بر خود اولی تر بداند (النبی اولی بالمومنین من انفسهم). این عین ولایت پذیری ست. کسی که ولایت امام را می پذیرد درحقیقت، امام وامر و اراده او را بر خود حاکم کرده و دیگر، همه ء امور واراده ها وامیال واعمال، وحتی همه ء آرزوهای خود را در راهبرد اولویت مطلقه امام ودر طول امر واراده مولایش قرار می دهد. یکی از بهترین عبارات دینی، برای توضیح این حقیقت را در این فقره از زیارت جامعه می توان دانست
ومقدمکم اَمام طلبتی وارادتی وحوایجی واحوالی واموری کلها
اصحاب المهدی دربرابر مولای خود این گونه اند. چنانکه درروایت شریف نیز چنین آمده است که: هم اطوع من الامه لسیدها، یعنی از کنیزان هم دربرابر مولای خود متواضع تر وفرمان پذیرترند. ائمه اطهار علیهم السلام در عبارات متعددی این ویژگی آرمانی اصحاب موعود را بیان فرموده اند وشاید تعبیر پرمعنای”اصحاب الأولویة” !! هم که در مورد اصحاب المهدی عج به کار برده اند به همین منظور باشد. یعنی امتیاز اینان بر سایر شیعیان ومحبان ومدعیان امام در این است که تنها امام را بعنوان اولویت اصلی ومطلقه ءخود در جمیع ساحتهای ذهن وزندگی خود می شناسند ودر حقیقت، راهبردی جز “امام” و اولویت مطلقه ء امام را بر نمی تابند. و همه ء دین ودنیا وآخرت خود را تنها در این قبله ء آمال جستجو می کنند.
پرسش
اولین شبهه یا انتقاددربرابر این مساله این است که: در اسلام ،اصل حریت وحرمت وکرامت انسان ها به رسمیت شناخته شده است وچنانکه امیر المومنین علیه السلام نیز فرموده اند: «خداوند، تورا آزاد آفریده است پس برده ء احدی مشو! » اما این اصل اسلامی وانسانی (آزادگی) در تضادصریح با تقریر یادشده از مفهوم ولایت بنظر می رسد.
پاسخ
پاسخ این پرسش نیازمند تامل در معنا وحقیقت “ولایة الله” در اسلام است واکنون در این فرصت کوتاه، همین قدر اشاره می کنیم که: میان بردگی وبندگی، فرق های بنیادین وبسیاری وجود دارد واین دومفهوم هیچ قرابت وتناسب جوهری بایکدیگر ندارند. یکی از اولین تفاوت های بردگی وبندگی نیز اتفاقا در همان عنصر “انتخاب وآزادی” ست، که در مفهوم ومعنای بردگی چنین عنصری وجود ندارد حال آنکه ولایت اسلامی، اساسا موقوف بر امر”بیعت” بوده و یکی از ملازمات اصلی بیعت نیز همان عنصر یادشده (انتخاب وآزادی) ست. بنابراین کسی که برده ء کسی می شود راهی وچاره ای جز این بردگی نخواهدداشت اما کسی که با خداوند متعال، به وسیله ولیّ ونماینده معصوم وبرگزیده ء او بیعت می کند، این بیعت او نوعی عقد آگاهانه و انتخابگرانه است. در ویژگی های بعدی، با مفهوم ومعنای “بیعت” که از کلید معناهای امت و ولایت است آشناترمی شویم.
ویژگی دوم: امت زیستی (اتحاد قلوب)
درمورد این خصلت کم نظیر اصحاب المهدی .ع. می بایست مجال ویژه ای را اختصاص داد اما دراینجا تنها به آنچه که در توقیع شریف بیان شد این چند روایت را هم می افزایم وفعلا ازبسط سخن دراین خصوص میگذریم:
کـَاَنَّمـا رَبـّاهـُمْ اَبٌ واحـِدٌ وَ اُمُّ واحِدَةٌ قُلُوبُهُمْ مُجْتَمِعَةٌ بِالَْمحَبَّةِ وَ النَّصیحَةِ
یاران مهدی علیه السلام آنچنان درمحبت و خیرخواهی همدل وهمجان وهمانندهمدیگرند که گویی همگی توسط یک پدر ومادر پروریده شده اند!
وحتی درروایت دیگری امیرالمومنین ع می فرمایند:
کَاَنّی اَنْظُرُ اِلَیْهِمَ و الزِّیُّ واحِدٌ وَ الْقَدُّ واحِدٌ وَ الْجَمالُ واحِدٌ وَ اللِّباسُ واحِدٌ…
گـویـا آنـان را مـی نـگـرم کـه هـیـاءتـی یـکـسـان و قـد و قـامـتی بـرابـر دارنـد، جـمال و برازندگی و لباس آنان نیز مثل هم است
که مسلّما همه این هماهنگی ها نیز دراثر تمرکز شدید قوای نفسانی تک تک آنان بر قطب وقبله ء واحدشان بوده ونتیجه ونشانه ء این است که همگی از یک سرچشمه ء تربیتی سیراب شده اند(یُسقی بماء واحد)
ویژگی سوم: بیعت
یکی از ویژگی های اصحاب المهدی عج و امتیاز آنان در رهنمون شدن به همین مفهوم وحقیقت “بیعت” است که بنظرمی رسد یکی ازکلید واژه های سلوک مهدوی و اندیشه ء مهدی یاوری نیز در احیا واقامه ء همین معنی(بیعت) نهفته است .شاید به همین دلیل نیز در چندین حدیث از معصومان علیهم السلام ،مشخصا براین مطلب تصریح شده است که : هرگاه گروه قابل توجهی ازشیعیان ( بیش ازده هزار نفر) با امام ،بیعت کنند، آن حضرت نیز متعاقب همین بیعت،خروج خواهد کرد! بدون شک عمل بیعت درقرآن کریم ودین اسلام از اهمیت بالایی برخورداراست چنانکه در همه مقاطع وسرفصل های اصلی تاریخ صدراسلام نیز ،از یوم الانذار تا یوم الغدیر، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از مسلمانان بیعت می گرفته است وقرآن کریم نیز در چهار آیه کریمه ،سخن ازبیعت به میان آورده ودرکریمه ء 18فتح عمل بیعت را موجب رضایت الهی اعلام فرموده:
لقدرضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ
ودر آیه 111توبه ، چنین عملی را مورد بشارت ویژه خود قرار می دهد:
ان اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم
اساسا می توان گفت: اولین رفتار وعملی که در برابر ولیّ معصوم الهی باید انجام داد همین بیعت بستن است و به تعبیری دیگر می توان چنین گفت که : «بیعت ،عقد ولایت است» یعنی همان گونه که برای ایجاد زوجیت یا اخوت ،عمل وعبارات ویژه ای را به کار می بریم ،برای ایجاد موالات میان امام وشیعه نیز عقدوعملی بنام بیعت وجود دارد .البته این را نیز توجه کنیم که اهمیت بیعت ،عمدتا بخاطر ماهیت وحقیقت این عمل است نه این که صرفا یک تشریفات شرعی وسیاسی باشد. به هرترتیب اگر دراینجا بیعت با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه را به عنوان یکی از ویژگی های اصحاب المهدی ورمز اصلی فرج امت وظهورامام بر می شمریم؛ ابتداءاً بخاطر تاکیدی ست که روایات براین امر داشته و تصریح براین فرموده اند که هرگاه فلان تعداد با مهدی بیعت کردند مهدی (علیه السلام) خروج خواهد کرد! باری،برمبنای همین تاکیدات روایات است که ما نیزبه این نتیجه رسیده وچنین می گوییم که: امر ظهور، عمدتا در گرو امتی از شیعیان موعود است که به بلوغ بیعت رسیده وتوفیق بر بیعت حقیقی با ایشان را پیداکنند. درواقع اگر پیش ازین ومکررا تاکید کردیم که : امر ظهور ،متوقف بر تربیت وتشکل یک امت امام مدار خواهد بود ؛اکنون وبا تامل دراین روایات شریف که مشخصا بیعت یاران را عامل خروج امام ، اعلام می کنند، به این نتیجه مشخص وعملی می رسیم که : حقیقت امام مداری نیز مستلزم بیعت حقیقی با امام است ودر نتیجه ء همین بیعت درونی آحاد شیعیان است که وحدت نفوس وهمدلی واجتماع قلوب نیز در میان آنان ایجاد می شود ویاران مهدی علیه السلام بی آنکه همدیگر را دیده باشند وحتی چنانچه در شرایط فرهنگی وجغرافیای مختلفی هم نشو ونما کرده باشند اما در اثر همان بیعت درونی با قلب وقبله عالم است که به تعبیر روایات “اخوان من غیر اب” می شوند وهنگامی که به همدیگر می رسند ،همدیگر را ،سلامی به بوی خوش آشنایی ،خواهند کرد .چراکه:
جان گرگان وسگان از هم جداست/متحدجان های شیران خداست
به هرترتیب ،هرچقدر استعداد بیعت پذیری شیعیان وموعودیاوران افزونتر گردد ، شرایط ظهور امام نیزدر افاق وانفس، آماده تر خواهد شد. چراکه اصلا درمیان بیعت وغیبت ،یک تناظر معکوس وجود دارد وهرچقدر استعداد وعلاقه وتوجه شیعیان نسبت به ولایت پذیری وبیعت با امام کمترباشد، کاشف از آن است که استعداد تشرف به عصرظهور وشایستگی پذیرایی از امام نیز کمترخواهدبود. ومتقابلا هرچقدر آستانه واستعداد بیعت شیعیان بالاتر برود حکایت از ظهور انفسیِ بیشتر امام دارد و (چنانکه در مقاله “ظهور شأنی وظهورشخصی” خواهیم گفت) این ظهورانفسی، خود به ظهور آفاقی آن حضرت خواهدانجامید.
ماهیت بیعت
گفتیم که اهمیت وضرورت بیعت ،عمدتا بخاطر ماهیت وحقیقت آن است .اما چیستی شناسی بیعت نیز خود موضوع یکی از نوشتارهای دیگراست که دراین فرصت تنها به این سخن دراین باب اکتفا می کنیم: شاید این گونه بتوان گفت که: حقیقت بیعت عبارت است از یک تبدّل وتکامل جوهری وبنیادین که در اثر امتساس روح انسان با ولیّ خداوند ایجاد می شود ودر نتیجه آن ، شخص بیعت کننده “منِ” خود را با امام ، به مبایعت گذاشته وبه عبارتی: نفس خود را به امام فروخته است. برای توضیح این حقیقت، می توان از همان تمثیل “حدید محمّاه ” که به معنی “آهن سرخ شده ” است استفاده کرد: آهن یک فلزی ست که ما آن را با سه صفت : سخت، سیاه ،سرد، می شناسیم .اما همین فلز سختِ سیاهِ سرد، هنگامی که در کوره آتش قرار می گیرد و امتساس کامل با آتش پیدا می کند، صفات آتش را پذیرفته و هر سه صفت یادشده اونیز کاملا معکوس ومنقلب به صفات آتش خواهند شد. اصلا حقیقت “قرب الهی” نیز همین گونه است . شاید تاحال بااین پرسش مواجه شده باشید که: ماهرروز حداقل پنج بار در سرآغاز هر نماز نیت قربة الی الله می کنیم ،اما حقیقت این قرب الهی چیست؟ مگر نه این است که خداوند متعال از رگ گردن هم به ما نزدیک تراست؟ پس دیگر، نزدیک تر ازاین نزدیکترین، چه معنایی می دهد؟ پاسخ این پرسشِ معما گونه دراین است که : قرب الهی عبارت است از تبدّل وتوسعه وتکامل جوهری نفس انسان دراثر اتصال با خداوند متعال ،به گونه ای که دراثراین تبدل و تکامل جوهری، سنخ نفسانی انسان به مدارج عالی تر وجود ارتقا پیداکرده وشدت ظهور خداوند نیز دراو بیشتر خواهد شد. امام باقرعلیه السلام در حدیث معروفی به ابوخالد کابلی می فرماید
ای ابوخالد والله نورامام درقلوب شیعیان ما از نور این خورشید نیز درخشان تراست
پیشتر نیز گفتیم که از نظر همین امام عزیز ،اساسا
شیعه را شیعه نامیده اند، زیرا که از شعاع امام آفریده شده است
پس اکنون کسی که به بلوغ بیعت با امام رسیده واین توفیق وتوان را پیداکرده است که تمام نفس ونفسانیات وهمه ء امیال وآرزوهای نفسانی خود را با امام خود به مبایعت بگذارد ودرحقیقت :نفس او ذوب درنفس مطهر امام شده باشد؛چنین کسی فطرت پنهان ولایت الله را از مرحله قوّه به فعلیت رسانیده ودرواقع ، مشرقی برای ” ظهورانفسی ” خورشید امام ،گردیده است .در مملکت وجود چنین انسانی،کسی وچیزی جز حجت خدا حکومت نمی کند وچنین کسی ،درحقیقت ،پاره ای وپرتوی از خود امام شده است وتاهنگامی که براین حقیقت استوار بماند ،همه امیال واراده های وآثار وجودی او نیز در طول میل واراده وآثار وجودی امام خواهد بود
اوست گرفته شهر دل، من به کجا سفرکنم/اوست نشسته درنظر، من به کجا نظرکنم؟
درهمینجا گفتنی ست که یکی از پیش نیازهای اصلی واولیه ء بیعت ،در نفی آرزوهای نفسانی و تمرکز بر حوایج خود امام علیه السلام است به گونه ای که انسان در یک پاکبازی وقمار عاشقانه بتواند یکباره تمام آرزوها وتمنیات دیرین خود را به امام خود هدیه داده و گفتمان درونی ونفسانی او از جنس اندیشه ها وحوایج خود امام بشود .چنین اتفاق عظیمی اگر در جهان درونی کسی بیفتد درواقع جنس اندیشه و امیال او ازجنس اندیشه وامیال امام شده است و این یک جهش وترقی خارق العاده ای ست که البته ظفر یافتن برچنین مقامی توفیق وطهارت خاصی را می طلبد. واین در حقیقت نقشه ء گنج پنهانی ست که خداوند منان نصیب ما وهمه ء مشتاقان فرماید. وبه جان دوست قسم که اگر چنین معامله ء شیرینی نصیب ما شود، دیگر بار دنیا وآخرت خود را بسته ایم
فرصت شمر طریقه ء رندی که این نشان/چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست*
بلی، امام موعود منتظر تربیت چنین اصحابی ست که چنانچه حکومت بر بخشی از مناطق جهان را به او می سپرند، هیچ میل واراده وهیچ غرض وغریزه شخصی ونفسانی از خود نداشته باشد وتنها وتنها آینه گردان خورشید ولایة الله باشد وبس. اما تربیت چنین رادمردانی که حقیقتا درطراز انبیای الهی هستند کارساده وکوچکی نیست واگر می بینیم امر ظهور موعودِ انبیا، هزاران سال به طول انجامیده است، هم بخاطر “صعب ومستصعب بودن این امر الهی ست” بله واقعا کار بسیار صعبیست که انسان شخص دیگری را بعنوان حاکم مطلق بر نفس خود وبر تمام مقدرات زندگی خود قرارداده وبااوبیعت کند! اما وقتی بدانیم که آن شخصِ دیگر، از خودِ ما به خودِ ما مهربان تراست (انا ارحم بکم منکم علی انفسکم!) آنگاه ترس و وحشت ما فرومی ریزد و مثل نوزادی که تنها دراغوش مادرمهربان خود می آرمد، آرام خواهیم یافت وبلکه خواهیم دانست : امام : ” منِ گمشده و منِ واقعی و منِ برترِ خودمابوده است” وهرانسانی تا وقتی به آن معدن وجودی خودش نرسد نهاد وی آرام وقرار حقیقی وکاملی نخواهدیافت!
هیچ کنجی بی دَد وبی دام نیست/ جز به خلوتگاه حق آرام نیست
ویژگی چهارم: قلب ابراهیمی (خلوص وتسلیم محض)
درمورد این ویژگی (قلب ابراهیمی) که درروایات آمده است: لهم قلوب کقلب ابراهیم. پس ازین بیش ازین سخن باید گفت اما دراینجا ومقدمتاً عرض می کنیم که : اگر در بیشتر ویژگی های اصحاب المهدی که درروایات آمده است دقت کنیم خواهیم دید که مرجع اصلی این صفات ،عموما در قلوب آنان است ومی توان گفت شاه کلید صفات اصحاب المهدی نیز درهمین قلوب ویژه و مجاهدت های قلبی خاصی است که آنان داشته اند. چنانکه امام صادق علیه السلام در وصف قلب آنان می فرماید:
کأنّ قلوبهم القنادیل
گویا قلب های انان قندیل هایی ست.
یا چنانکه امام جواد علیه السلام ، ویژگی انان را “خلوص” دانسته ومی فرماید:
هنگامی که برای او این تعداد (313نفر) از اهل اخلاص جمع شد خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد…
( کمال الدین، ج2، ص377و378)
البته مرجع قرآنیِ همه این احادیث را نیز در این آیات تامل انگیز باید دانست که از زبان ابلیس علیه اللعنه، درسوره اعراف می فرماید:
قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ(16)
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ(17)
ودرسوره صاد نیز چنین می فرماید که:
قَالَ فَبعِزَّتِکَ لأغوِیَنَّهُم أجمَعِینَ ألاّ عِبَادَکَ مِنهُمُ المُخلَصِینَ(83)
چنانکه به دلیل عقل ونقل، ثابت وبی نیاز از توضیح است: صراط مستقیم ،منحصر در وجود امام حیّ است واکنون دراین ایات کریمه ،سخن از عزم واراده جدی ونهایی ابلیس بر این است که منتهای توش وتلاش وهمت خود را دقیقا ومشخصا در مقابل همین راهبرد هدایت الهی متمرکز کرده و تاانجاکه می تواند بندگان خدارا از نزدیک شدن به این صراط، یا لااقل از سلوک صحیح دراین صراط مستقیم بازداشته وهمگان را به گیجی وگمراهی (غیّ) نسبت به آن کانون هدایت الهی، مبتلاسازد. ودایما به هروسیله وبهانه ای حتی بوسیله دعوت به دین وقرآن وعرفان …لیکن با فراموشانیدن اولویت مطلقه امام حیّ، آدرس و کد غلط وناقص به آنها بدهد** اما چنانکه خود اونیز اعتراف می کند: عباد مخلَص خداوند ازین گیجی وگمراهی مستثنی بوده وابلیس وجنود او هرگز یارای مقابله با انان را نخواهند داشت! نتیجه تامل دراین ایات وروایات یادشده نیز، به خوبی ثابت می کند که: متاسفانه تااین تاریخ، ابلیس در وفای به عهد خودش موفق بوده و نشان موفقیت اونیز درهمین است که هنوز حاکمیت اوپابرجاست! به بیان دیگر: دانستیم که ظهورامام ،نیازمند ظهور یاوران مخلَص است واکنون که ظهور امام محقق نشده است مسلما تلاش جبهه ابلیس ،مبنی بر “دراقلیت نگاه داشتن مخلصین” ،تلاشی موفق بوده و درنتیجه: تنها راه برای شکست جبهه ابلیس وآغاز نهضت مقدس ظهور نیز ،در تقویت و افزونی امت معدوده وعده موصوفه ء اهل اخلاص است. که براین اساس، حتی تربیت یک فرد مخلص نیز در این راه تاثیر چشم گیر وگسترده ای در پیشبرد معادلات ظهور خواهد داشت وخود، بخشی از فرج محسوب می شود.
نکته پایانی
شخصی تنها با استناد به یکی از القاب امام زمان(علیه السلام) وبا فراموش کردن همه ء اصول قرآنی وروایی دیگر میگفت: امام مهدی ،”ربیع الانام: بهارمردم است” و براین اساس دمیدن این بهار نیز همچون بهار طبیعت ،موسم خاص خود را می طلبد ونتیجتا، تارسیدن فصل تاریخی ظهور، هر تلاشی محکوم به شکست خواهد بود .همچنانکه روییدن هر برگ وباری در فصل زمستان ،ریشخند برف وباران می شود.او این سخن را در پاسخ اندیشه ء”مهدویت قائم” *** می گفت واصرار براین داشت که ما موظف وقادربه هیچگونه حرکت وقیامی برای ظهور نخواهیم بود!
پاسخ این است که : بلی امام، بهار “مردم”! است وهم اتفاقا به همین علت است که تاریخ وتقویم آمدن ایشان نیز در گرو آمادگی خود “مردم” خواهد بود .باری، اگر می فرمودند: امام بهار طبیعت است! آنگاه جای آن بود که گفته شود: پس ظهور امام نیزتنها در گرو شرایط خاص طبیعی و آفاقی است. اما می بینید که ازقضا تعبیر به ” بهارمردم ” فرموده اند واین خود می تواند موید این معنی باشد که : هرچقدر شیعیان ، جان واندیشه خود را به زاویه تابش خورشید جانها نزدیک تر کنند ،درنتیجه ،به دمیدن بهار وشکفتن برگ وبار خویش نزدیک ترشده اند ، چه”ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا مابانفسهم”…گذشته از انکه وجود روایات متعدد، از جمله نص نفیس خود امام عصر عجل الله تعالی فرجه، در همان توقیع شریف یادشده، وضوح وصراحت کاملی دراین معنا داشته و تا وقتی چنین نصوص روشنی داشته باشیم، مارا از هر گونه تذوّق ونظرپردازی دراین مساله، بی نیاز خواهند کرد چنانکه امام صادق علیه السلام نیز در نص روشنی (درهمین خصوص) چنین می فرماید :
تفسیر العیاشی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِی قُرَّةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُ سَیُولَدُ لَکَ فَقَالَ لِسَارَةَ فَقَالَتْ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ (هود: 72) فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهَا سَتَلِدُ وَ یُعَذَّبُ أَوْلَادُهَا أَرْبَعَمِائَةِ سَنَةٍ بِرَدِّهَا الْکَلَامَ عَلَیَّ قَالَ فَلَمَّا طَالَ عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ الْعَذَابُ ضَجُّوا وَ بَکَوْا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى وَ هَارُونَ یُخَلِّصُهُمْ مِنْ فِرْعَوْنَ فَحَطَّ عَنْهُمْ سَبْعِینَ وَ مِائَةَ سَنَةٍ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَکَذَا أَنْتُمْ لَوْ فَعَلْتُمْ لَفَرَّجَ اللَّهُ عَنَّا فَأَمَّا إِذْ لَمْ تَکُونُوا فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْتَهِی إِلَى مُنْتَهَاهُ.
خداوند مقرّر فرموده بود که نسل یکی از فرزندان حضرت ابراهیم(یعنی بنی اسرائیل) چهارصد سال گرفتار بلا(وزیر ستم فراعنه ی مصر) شوند . آنگاه این گرفتاری چون عرصه را برای مردم تنگ نمود وایّام مصیبت بنی اسرائیل طولانی شد چهل صبح به خداوند متوسّل شدند و گریه و زاری کردند تا این که خداوند موسی و برادرش هارون را به یاری آنان فرستاد و حدود صد و هفتاد سال از چهار صد سال که از گرفتاری آنها باقی مانده بود بخشید. سپس امام فرمود : اگر شما هم مانند بنی اسرائیل عمل کنید (به درگاه خداوند، تضرع وطلب فرج کنید)خداوند فرج را نزدیک خواهد کرد و الّا این امر،تا پایان مدّت مقرّر شده ی آن ادامه خواهد داشت.
بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج52 ؛ ص131
درکناراین نصوص قاطع، به این مساله هم توجه کنیم که اساسا یکی از اصلی ترین وظایف عمومی شیعیان عصرغیبت براساس روایات بسیار ،عبارت است از “دعاکردن برای تعجیل فرج” چنانکه در توقیع مشهوردیگری نیز به صراحت تمام فرموده اند: فرج شما در همین مساله است:
اکثروالدعاء بتعجیل الفرج فان ذالک فرجکم.
وبراین اساس ،ازنظر روایات شریف، ظهورامام وبرپایی تمدن عظیم الهی موعود، تنها درگرو دعوت و مطالبه ء جدی خود مردم و(لااقل) دعوت ومطالبه ء شیعیان آن امام خواهدبود.
وانگهی، ( لطفا توجه بفرماییدکه) حقیقت وماهیت تشیع ،چیزی جز “امام مداری وامت زیستی” نیست و بنابراین، برماست که چه در عصر ظهور وچه در عصر غیبت، به اصلی ترین رسالت خود که همین امام مداری وامت زیستی و “مرابطه” با امام وامت است عمل کنیم و اگر راه وراهبردی جز این داشته باشیم ،در حقیقت از حقیقت ِ “امت بودن” و شیعه بودن خارج شده ایم! همچنانکه در مباحث مهدویت راهبردی نیز خواهیم گفت: مهدویت راهبردی واصل امت زیستی وامام مداری، فی نفسه در گرو غیبت وظهور نیست. و دراین موضوع ، که همان موضوع اصلی تشیع است، هیچگونه تقیید وتخصیصی وجود ندارد .اما والبته بدیهی ست که هر چقدر شیعیان در راهبرد اصلی خود، استقرار وتمرکز بیشتری داشته باشند طبیعتا از موانع ظهور ودواعی غیبت نیز کاسته ترخواهد شد (این گفتار ادامه دارد)
مهدی مشکات آبان 1394
*دراصول کافی باب دعا آمده است:کسی به خدمت رسول الله صلی الله علیه واله عرض کرد : یارسول الله ! من تصمیم گرفته ام که دیگر تنها وتنها برای شما دعاکنم ! حضرت فرمود: اذاً کُفی مؤنة دنیاک واخراک یعنی: اگر چنین شود ،همه ء هزینه ء دنیا وآخرت تو [بوسیله ء ما] کفایت خواهدشد!! و چقدراین بیت شاهانه جافظ نیز همرنگ این حدیث نفیس است که
زمُلک تاملکوتش حجاب بردارند/هرآنکه خدمت جام جهان نما بکند
باری:هیچ مگو هیچ مخواه ای صنم/تا همه “لا”گردی وگوید “نعم”ـ م.
** کفاک بعبادة الشیطان ان ینقلک من طاعة الی طاعة : برای معبود واقع شدن شیطان، همین کافیست که تورا از عبادتی (که اولویت دارد)به عبادتی دیگر فروبکشاند !ـ امام جوادعلیه السلام
*** درخصوص “مهدویت قائم” که دربرابر مهدویت فعلی ما(مهدویت قاعد!) قرار دارد نیز پس ازین به یاری خداوند گفتار مفصلی خواهیم داشت